loading...
کار افرینی
مهدی جاویدی بازدید : 772 جمعه 15 خرداد 1394 نظرات (0)

جامع شناسی کارآفرینی

تقریباً تمامی مطالعات تجربی در مورد کار آفرینی در ارتباط با افرادی بوده است که در بازارهای رقابتی به فعالیت های سود آور مشغولند. علاقه ی این تحقیقات بیشتر متوجه کار آفرینان تجاری موفق می باشد.با اینحال فشار مبرم بر وسعت بخشیدن به مفهوم " کار آفرین "در ورای محدوده های تعریف شده ، مشکلاتی را در زمینه ی جامعه شناسی کار آفرینی ایجاد می نماید.حدود مفهوم " کارافرین" چنان که توسط شومپیتر تعیین شده(۱۹۶۱) بی ش ک امروزه بسیار محدودتر است. هم به علت تغییرات تاریخی در کشورها ی پیشرفته ی سرمایه داری و هم به خاطر بروز علائق تحقیقاتی منطقی و توجیه پذیر در کشورهای توسعه نیافته ای که در اقتصاد خود دارای برنامه ریزی مر کزی می باشند، یعنی جایی که در آن شر کتها به شیوه ای کاملاً متفاوت از سرمایه داری ت کامل یافته ی صنعتی ش کل می گیرند. بعلاوه مفهوم جالب تری که ۲۰ الی ۳۰ سال پیش توسط آرتور کول ۱۹۶۵ و دیوید م ک کلند ۱۹۶۹درباره ی کار آفرین ارائه شد باعث ضعیف شدن و رقیق شدن این مفهوم گردید.تعریفی که محققین در زمینه ی کار آفرینی به کا ر خواهند گرفت نباید چندان از مفهوم مورد استفاده ی مردم امروزین به دور باشد.( مثلاً آنچه که در مطبوعات تجاری از آن استفاده می شود) ونه از اساس تاریخی در شر کتهای سود آور.

● مشکل تعریف 
کار آفرینی چیست و کارآفرینان چه کسانی هستند؟ همواره سوالاتی وجود دارد که هیچگاه به پاسخ قطعی منجر نمی شود.احتمالاً به این علت که دانشمندان جامعه شناس از رقابتهای معنایی لذت می برند و یا بخاطر آن که نیازهای تحقیقات علمی آنها را تحری ک می کند تا همواره در ش کار رابطه ای کامل میان تعریف پدیده و خود آن پدیده باشد . بنابراین در پاسخ به این سوال که " چه کسی کار آفرین می شود و چرا؟" شخصی کاملاً راغب است که چنین پاسخ گوید "اما آیا پیتر کیلبی (peter Kirby) تمام آنچه را که در مقاله خویش بنام " ش کار هیفالومپHunting of Heffalump) )آورده است مورد توجه قرار نداده است ؟ " 
در حالی که که کیلبی (۱۹۷۱) مم کن است هیفالومپ را مستقیماً مشخص ن کرده باشد اما زمینه ی و زیست محیط طبیعی وی را یافته است.جائی ما بین دره و راهبردهای عرضه – تقاضا ی اقتصاد کلان ، مثال رودخانه ی تجربیات اجتماعی سازی ایام کود کی ، صحرای حاشیه نشینی اجتماعی ،دره ی فریبنده ی محدودیتهای سیاسی تحمیلی بر تصمیم گیریهای اقتصادی .با اینهمه مطلبی که درباره ی این موضوع نگاشته شده است ، مم کن است کسی به این نتیجه برسد که دانستن این مطلب که کار آفرین کیست و یا چیست واقعاً اهمیت چندانی ندارد بل که باید زیست محیط طبیعی چنین موجودی را مورد بررسی قرار دهد. بگذار ش کارچیان یعنی تعقیب بی حاصل این موجودات گریز پا را رها کنند! درعوض متغیرهای محیطی ش کل دهنده به رفتار آنها را بشناسند و زمینه ی آنها را تعیین نمایند! این مطلب است که در حال حاضر درباره ی این موضوع مورد اجماع قرار دارد.با اینحال تعاریف همچنان اهمیت دارند چرا که باعث مدیریت پذیری تحقیقات می شوند. مفهومی که آنقدر وسیع باشد که فضای تنفس کافی برای تمامی پدیده های مجردی که هر کس مم کن است بخواهد در آن بگنجاند، داشته باشد،می تواند برای هر چیز توضیحات نامناسبی را ارائه نماید.بنابراین از ی ک طرف مفهوم " کارآفرین" می تواند به هر فردی که دارای کار مستقلی است اشاره نماید، البته هنگامی که بتوان نشان داد که آن شخص ریس کی را پذیرفته ،منابعی را فراهم آورده ،ابت کار عملی از خود نشان داده و یا رفتار مستقلی را بروز داده است . در اینصورت " کار آفرین " همیشه با "فردی که دارای شغل مستقل است هم معنی می باشد.اما اگر واقعاً چنین است چرا مدارس مدیریت بازرگانی بین مدیریت شاغل کوچ ک و مدیریت شر کتهای تازه تاسیس حد و مرزی قائل می شوند( تفاوت بین مدیریت و کار آفرینی) ، و چرا باید نویسندگان Wall street journal,Times, Forbes و سایر مجلات " کار آفرین " و " کار آفرینی " را بیشتر مناسب برخی از دارندگان مشاغل آزاد و افرادی که تعهد اتی را می پذیرند ، بدانند تا برای دیگران. 
در ک پروفسور از مفهوم "رویداد کار آفرینی " از این هم آزادانه تر است چرا که قطع نظر از زمینه ی فرهنگی یا حرفه ای ، هر گونه نقشی را شامل می شود که می تواند با توان ریس ک پذیری ،ابت کار عمل ، فراهم آوردن منابع ونیز خود گردانی در ارتباط باشد.با چنین مفهوم گسترده ای ، ی ک "شرا کت " می تواند تقریباً انجام هر منظوری را شامل شود. تعریف پروفسور شاپرو به هر پرسه گرد ، ارتقا دهنده ،سازمان دهندگان نظام شهری و حتی سازمان دهنده ی حوادثی در کشورهای سوسیالیست این ام کان را می دهد تا به بنای یادبود جوزف شومپیتر وارد گردد، جایی که عمده ی بارانهای اقتصادی صنعتی در صحنه ی میانی قرار دارند .( این ن کته را باید خاطرنشان ساخت که تعریف شومپیتر هیچ گروهی از مردم را از نظر دور نمی داشت، اما مثالهایی که وی کراراً بدان ها اشاره می کند نشان می دهد مفهوم پذیری وی بیشتر در نوآوریهای صنعتی و ت کنولوژی ک ریشه داشت تا نوآوریهای مالی بازاریابی و هیچگونه اشاره ای به زمینه های غیرتجاری که مفهوم مورد نظر شاپرو آنرا مجاز می کرد ن کرده بود.) 
در آمری کا همواره پیشرفت در موقعیت ورشد حرفهای مورد تا کید قرار داشته است. از آنجا که " کار آفرین"امروزه به شدت مورد نیاز می باشد جای تعجب نیست که تعداد فراوانی خواهان عنوانی برای خود باشند، چه این افراد اثر شومپیتر بنام "تئوری اقتصادی" 
(Theory of Economic development) (۱۹۶۱) را خوانده باشد وچه پروژه ی هاروارد در تاریخ کار آفرینی را شنیده باشند . تنها کارآفرینان آ کادمی ک که مم کن است 
Federal craftsmanship،مشاوره ی شخصی احتمالاً کارمعاملات مل کی به عنوان ی ک کار دوم را با تدریس و نوشتن با هم تر کیب کنند ، مم کن است همچنان با ریسمان ها تیرهای فخر فروشی ت کان دهنده از سوی همسانان حرفه ای خود مواجه گردند. و اخیرا نوع کاملاً جدیدی بنام " کارآفرینان ورقه ای " (paper entrepreneur) توسط رابرت ریش 
(Robert Reich) برنامه ریز سیاستهای کمیسیون تجارت فدرال به طبقه بندی در حال رشد ما افزوده شده است. این نوع کارافرینان را می توان پادتنی مخرب در جریان خون سرمایه داری پیشرفته دانست، چرا که ماموریت بسیاری از آنها عبارت است از ارتقای سطح مقررات نوآوری که کارآفرینان بخش خصوصی را تضعیف کرده ونا امید می نماید و چنان ایشان را درگیر تردستی های مالی و حقوقی می نماید که جریانات سازند ه را به سوی سرمایه منحرف می کند. آیا بهتر نیست این نوع را"ضد کارآفرینی"بنامیم.؟ 
مدیران بازرگانی که در برگزیدن استراتژی متناسب برای پیشبرد محصولات جدید خطا می کنند، ریس کهایی را در زمینه ی کارشان می پذیرند، اساتیدی که برنامه های آموزشی کار آفرینی را در کالج های آزاد هنری با ظرفیتهای غیر تجاری آغاز می کنند ،خود را در معرض ریس ک های بزرگی قرار می دهند. کارگزاران خدمات اجتماعی مم کن است بطور ناخواسته درگیر منازعاتی پارلمانی گردند که می تواند کار آنها را به مخاطره اندازد. 
اگر از طرف دیگر ریس ک پذیری به سرمایه (دارائیها) محدود شود ، تعریف مفهوم " کار آفرین" مفهومی که عموم مردم از آن در ک می کنند و نیز به واقعیت تش کیل شر کتها توسط بخش خصوصی نزدی کتر می شود. واقعیت این است که برخی از کارآفرینان مم کن است از سر مایه گذاری مالی (سهم الشر که) شانه خالی کنند. این ن کته را نیز باید خاطر نشان کرد که این مساله از نظر شوم پیتر ی ک معیار ضروری نمی باشد(۱۹۴۷) بل که وی کارآفرینان را (افرادی که منابع را برای تر کیب های جدید سازماندهی می کنند) را سرمایه داران (تامین کنند گان سرمایه ی شر کتها) متمایز می داند.به هر حال معیار پذیرش ریس ک در مورد سهم الشر که یا داراییها می تواند کاندیداهای ارزشمند دیگری را از قلم بی اندازد که بر سر وقت،انرژی و حتی شاید آرامش کاری خانوادگی خود ریس ک می نمایند تا شر کتی را تامین کنند.ی ک تعریف باید حداقل افرادی را شامل شود که در نتیجه فعالیتهای شرا کت سهیم می باشند.نتایجی که بزرگی آنها از همان ابتدا معلوم نیست .ی ک دسته از سازمان دهندگان شر کت که در ازای سهمی از سهام مورد انتظار ویا کسب در آمدی به جزی ک دریافتی یا حقوق ثابت ، زمان ،انرژی و مهارت خود را به مشار کت می گذارند به ما اجازه می دهند تا به طور مثال مدیر قسمتهای قبلی را نیز در تعریف خود بگنجانیم، یعنی شخصی که از طریق خرید ارزش افزوده ی بخشی از سهام سرمایه گذاری شده توسط دیگران ، جایگاهی فرعی و نا خواسته از شر کت مادر بدست می آورد. این مورد قطعاً به ما ام کان می دهد تا تمامی افرادی را که بخشی از تیم کار آفرینی بوده و می توان آنها را در شر کتهای high-techو زمینه های سریع الرشد دید ، در این مفهوم جای دهیم ، حتی اگر این افراد بجای سرمایه ی نهاده شده تنها مهارت ویا تلاش خود را به مشار کت گذاشته باشند. 
این بازی کنان آنگونه که توسط مای کل م ک کوبی ( (Michael Mac Coby)۱۹۷۶)توصیف شده اند تیمهایی تش کیل می دهند ، پروژه هایی را پیش می برند و با بخشی از سرمایه ی در گردش شر کت shoot craps ، و مدیران فعالیتها " که بخشهایی از شر کتهایی مانند ۳Mو مونسانتو (MOMSANTO)را در شر کتهای جدید ایجاد کرده اند ، یا به خاطر آن که طبق مد روز رفتار کرده باشند ویا از آنجا که برای نخستین روزهای ایجاد شر کت که هیچ چیز حالت عادی و روزمره را نداشته است دلتنگ شده بودند ، همچنین گرفتار بیماری مسری کار آفرینی شده اند . این افراد و افراد دیگری شبیه آنها باشند همگی دارای ویژگیها ویا استعداد ذاتی کار آفرینی بوده و به قول شاپرو مم کن است به درستی در رویدادهای کار آفرینی حضور داشته باشند ] کوپولس کی Copulas) ) وم ک نالتی( (Mc Nasty(۱۹۷۴). 
اما آیا باید آنها را در زمره ی کار آفرینان نیز پنداشت؟اگر این افراد چیزی بیش از آنچه در شرط بندیها می بازد در عواید مالی شر کت مشار کت داشته باشند احتمالاً باید آنها را در زمره ی کار آفرینان پنداشت.اما اگر نتوانند، صرفاً "مدیرانی خلاق هستند ، " افرادی که بر روی آب راه می روند "، زنان مردانی در "fast-tarck" ، اما همه این دلایل صرفاً مدیر باقی می مانند. 
آنها که در شر کتهای بزرگ در جایگاه های بالا قرار می گیرند باید علاوه بر توانائیهای مشهود در تخصصهای فنی ، از مهارتهای بین فردی قابل توجهی برخوردار باشند. این مهارتها به ایشان ام کان می دهد تا در قالب شب که ها ی اجتماعی برای شر کت ایجاد دارایی نمایند ،پدیده ای روزا بت کانتر(Roabeth kanter) در مطالعه ای در اواسط دهه ی ۱۹۷۰خود درباره ی شر کتهای بزرگ تامین مواد صنعتی بدان اشاره نمود. کانتر خاطر نشان می کند که توانایی شخصی در ریس ک پذیری و تش کیل شر کت تا حد بسیاری به شب که های سازمان یافته ی حمایتی قابل دسترس مدیران بستگی دارد. در حقیقت ادوارد بان فیلد (Edward BonField) (۱۹۶۴)- اندیشمند سیاسی – معتقد است که موفق ترین سیاستمداران در ی ک سیستم سیاسی افرادی هستند مانند دالی شهردار سابق نیویور ک (Mayor Daley) که می دانست چگونه مبالغ قابل توجهی از تعهدات علائق شخصی را جمع آورد. شر کتهای بزرگ از بسیاری جهات شبیه سیستمهای سیاسی عمل می کنند. کارآفرینان اغلب کارهایشان بهتر از راه اندازی شب که های اجتماعی جهت تمامی مزایای بین فردی قابل تحمل توسط این ترافی ک انجام می دهند. کاملاً طبیعی است که اینان محیطهای اداری بورو کراتی ک را به هیچ وجه مطابق ذائقه ی خویش نمی یا بند. همچنان که شاپرو و دیگران بدر ستی خاطر نشان کردند اغلب همین عوامل برآشوبنده ی حر کتهای سازمانی ، کاهش خود گردانی و دخالت های نا بجاست که باعث می شود گوسفند سیاه رمه را رها کرده وبه راه خویش رود.
نوآوری به عنوان ی کی از ویژگیهای ضروری در تعریف کار آفرینی ، مش کلاتی را ایجاد می نماید. از نظر پروفسور شاپرو رویداد کارآفرینی به معنای نوآوری است. در صورت وجود سایر معیارهایی که شاپرو لیست کرده است ،صرف آغاز ی ک کار خود ی ک کار آفرینی محسوب می شود. اما چرا باید تصمیم به برپا کردن ی ک د که ی خیابانی ویا دست فروشی به عنوان نوآوری در نظر گرفته شود؟ در عین حال بدون وجود نوآوری و تازگی به عنوان بخشی از تعریف کار آفرینی ،توجیه اختلاف موجود میان سازماندهی شر کتهای جدید و مشاغل کوچ ک چندان کار ساده ای نخواهد بود.اما حتی اگر دانشگاهیان توجه چندانی به این مطلب نداشته باشند ولی نویسندگان نشریات بازرگانی بی تردید علاقه مند هستند که همچنان میان افرادی که به راه اندازی تاسیسات خش ک شویی ،ساندویچ فروشی ،ایستگاه پمپ بنزین و آنان که به فروش فرش ،skis پلاستی کی ، hula hoops و می کرو پروسسوراشتغال دارند ،تمایز قائل شوند. 
از آنجائی که خاصیت نوآوری در توالی بلا فصل چیزهای مختلف تفاوت می کند لذا کاربرد آن با مش کلاتی مواجه می باشد. هر ی ک از مشاغل جدید چیزی متفاوت در خود دارند .چه هنگام خاصیتی به اندازه ی کافی در چیزی وجود دارد تا بتوان آنرا " کارآفرینانه " خواند؟ بی ش ک تغییرات پیشگامانه ی ری کرا ک (Ray Kroc) در صنایع غذایی آماده با هر استانداردی ،نو آوری تلقی می گردد. 
همچنان که تد لویت (Ted Levitt) در ی کی از مقالات سا ل ۱۹۷۲ بررسی تجاری هاروارد (Harvard Business Review) خاطر نشان کرد ه است . کرا ک ت کنی کهای خط مونتاژ را برای تولید همبرگر دونالد سرویس دادن به مشتری ها ب کار گرفته است و انقلابی سازمان بافته در سرویس غذاهای آماده ایجاد نمود که بعدها توسط دیگران از آن کپی برداری شد.بر طبق تعریف شوم پیتر این ی ک نو آوری ت کنولوژی ک نبود بل که صرفاً عبارت بود از "ی ک تر کیب جدید " که مشخصاً با مورد مغازه داری که صرفاً با خلق ی ک ساندویچ جدید حجم درونی ی ک ظرف غذا را افزایش می دهد تفاوت دارد. شما می توانید اگر بخواهید هر دو مورد را "رویداد کار آفرینی " بخوانید اما دوره های مربوط به راه اندازی شر کتهای جدید بر نمونه های کرا ک وسایر افرادی که زمینه های جدید ، حساس و قابل مشاهده ای را در صنایع خود بو جود می آورند ، تا کید می ورزند. 
● به روز کردن شوم پیتر 
مفهومی که شوم پیتر درباره ی کار آفرینی تعریف کرده است مطمئنا به اندازه ی کافی انعطاف پذیر بوده است به مواردی که از حساسیت کمتری برخوردار بوده این ام کان را داده است تا خرید کردن را به تجربه ای ارزشمند تبدیل کند. گرچه به نظر می رسد الگوی وی رجال و اعیان قرن نوزد همی بوده است تا دلالان غیر ملموس غذای خش ک که نخستین سو پرهای بزرگ را با اجناس جالب ،پیشخوان های sarsaparilla و سیاست قیمت گذاری ثابت به منظور تبدیل کردن خرید به ی ک تجربه ی آرام و ارزشمند به وجود می آورند.شوم پیتر بر نوآوریهای حساسی تا کید داشت که باعث رشد بلند مدت و دائم اقتصاد می شوند. 
شوم پیتر همچنین به این مطلب اذعان داشت که کار آفرین در حالی که در تلاش است تا شر کت جدیدی را سازماندهی نماید ، ی ک کار آفرین است اما آنگاه که کسب و کار وی براه افتاد ،دیگر ی ک مدیر- مال ک می باشد. نوآوریهای جدید و تغییرات نوآوریهای اولیه می تواند مدیر-مال ک را به نقش کار آفرینی قبلی خود بازگردند. بنابراین تعریف شوم پیتر نیز به مفهوم شاپرو یعنی رویداد کار آفرینی می رسد اما هنوز بسیار محدودتر است چرا که شوم پیتر بر نو آوری پافشاری می نماید( که چیزی بیش از صرف راه اندازی کاری را ایجاب می کند که قبلاً وجود خارجی نداشته است.) ونیز بر سودی غیر قابل محاسبه که حق ی ک کار آفرین موفق می باشد. 
همین مورد اخیر است که که محدود کننده بوده و ایجاب می کند که کار آفرینی در محدوده ی اقتصاد شر کتهای آزاد در بخش خصوصی باقی بماند. بی ش ک در جامعه ای همچون اتحاد جماهیر شوروی نیز " تسریع کنند گان " (expediters) بسیاری وجود دارند که به عنوان کار آفرین عمل می کنند و ح کومت نیز وجود آنها را تحمل می کند ، چرا که ایشان در حضور آن خشونت بورو کراتی ک منابع مختلف را گرد می آورند .البته این افراد هیچگونه سودی به معنای متداول آن بدست نمی آورند.،بل که گاه هدایایی زیر میزی وپاداشهایی در یافت کرده و یا از حقوقی بهره مند می گردند که پایه گذار ویژگیهای آنها در قاموس کار آفرینی می باشد. 
هنگامی که ما از این مسئله که کار آفرین کیست و کار آفرینی چیست پیشتر رفته و به این سوال می رسیم که چرا برخی افراد تمایل بیشتری به استقلال ، ریس ک پذیری ، ابت کار عمل و نوآوری دارند ،به سرعت متوجه می شویم که پاسخ به این گونه مسائل به شدت مفهومی که از کار آفرینی پذیرفته ایم بستگی دارد. اگر مفهوم مورد نظر بیش از حد وسیع باشد وهر موردی را در بر گیرد ، هر کسی دچار حیرت می شود که آیا جستجو برای عوامل سببی معانی مختلفی را در بر خواهد گرفت یا نه. بی ش ک در جامعه ای همانند جامعه ی ما تعداد فراوانی از مردم در مقاطع مختلف زندگیشان ،با رویدادهای کار آفرینی در گیر بوده اند. در ارتباط با افرادی که در مشاغل خصوصی مستقل فعالیت داشته اند. ن کات مختلف مربوط به کار آفرینان از قبیل شخصیت ، مشاغل والدین و پیشینه های اجتماعی به طور وسیعی مورد مطالعه قرار گرفته اند. هر گاه مفهوم مورد نظر از کارآفرینان چنان باشد که افراد شاغل در بخش خدمات مدنی ، مدیران کارخانه های شوروی ویا سازمان دهندگان مدنی و شهری را نیز شامل شود،احتمالاً ارتباطات فوق الذ کر بسیار ضعیف خواهد شد .
فصلی که پروفسور شاپرو نگاشته است در هشدار دادن دانشجویان کار آفرینی نسبت به ماهیت بسیاری از تش کیل شر کتهای اتفاقی بسیار مفید بوده است. احتمالات غیر قابل پیش بینی میتواند بسیاری از افراد را به کار آفرینی هدایت نماید که مم کن بود درغیراین صورت حرفه های مطمئن تر و تثبیت شده تری را دنبال کنند. با وجود این که متون بسیاری بدین فرض تمایل دارند که تنها برخی از انواع شخصیتها هستند که ناگزیر به سوی نقشهای مستقل از جمله تش کیل شر کت رانده می شوند اما پروفسورشاپرو خاطرنشان می کند جنبه های منفی زندگی فردی نیز اگر مهمتر نباشند ، به همان اندازه دارای اهمیت می باشد. اخراج ناشی از ظلم استبداد سیاسی یا مذهبی ویا از دست دادن کار مم کن است به اندازه ی نیاز به استقلال درآمد بالا اهمیت داشته باشد. می توان چنین فرض کرد که کار آفرینان "اتفاقی " نقش خود را تا حد زیادی مدیون عواملی چون اخراج واز این قبیل می باشد در مقایسه با کار آفرینان "ناگزیر " که در سایر بخشهای متون مربوطه از آنها صحبت شده ، دامنه ی وسیعتری از فا کتورهای فردی را به نمایش می گذارند.
● کار آفرینان ساختگی متصنعی: 
جامعه شناسی کار آفرینی این واقعیت را نیز در نظر می گیرد که کار آفرینی در حال تخصصی شدن است. به خاطر وجود مرا کز ،موسسات و برنامه های جدید آموزش فارغ التحصیلان ،نظام جدیدی از کار آفرینی در حال ش کل گیری است.در حالی که کارآفرینان متخصص در صد بسیاری پائینی از کارآفرینان آمری کائی را تش کیل می دهند ،واین نسبت طی دهه های آینده نیز به همین مقدار خواهد بود،اما ظهور چنین قشری در صحنه ی کار آفرینی تغییر وتبدیلاتی را در الگوهای توصیفی تثبیت شده ایجاب می نماید.دانشجویان MBA امروزه مم کن است به مفاهیمی دست یابند که درصورت فقدان برنامه های تخصصی دست یابی به آنها بعید می نمود. سمینارهای آموزشی فراوان فزاینده ای در زمینه ی کار آفرینی در دانشگاه ها و کالج ها برای دانشجویان ترتیب داده می شود.مطمئنا جامعه شناسی کار آفرینی برآن خواهد بود تا کار آفرینی را که آموزشهای تخصصی جدید را دیده اند مورد مطالعه قرار داده و آنها را با افرادی بدون هیچگونه تحصیلات رسمی در زمینه ی کار آفرینی به تاسیس شر کتها مبادرت کرده اند مقایسه نماید.آیا این دو گروه به ی ک اندازه موفق می باشند؟با در نظر گرفتن این حقیقت که بسیاری از دانشجویان این رشته خود آنرا برگزیده اند ،آیا برنامه های آموزش تخصصی در راه اندازی شر کتهای جدید براستی تفاوت چندانی ایجاد کرده است؟ 
در حالی که کار آفرین " اتفاقی " بخاطر احتمالات خارج کنترل خود به تاسیس شر کت روی آورده است ، ی ک کار آفرین آموزش دیده مم کن است خود آگاهانه تصمیم به اتخاذ چنین نقشی گرفته باشد،حتی قبل از آن که کارش دقیقاً چه خواهد بود. این بیانگر دیگری از گونه های هیفالومپ می باشد : " کار آفرین تصنعی ". 
ی ک کار آفرین غیرواقعی تصنعی حتی قبل از آن که موقعیت شر کت را در بازار به آزمون گذارد ،خود را آگاهانه به نقش خویش شناسائی می نماید.

دیدگاه های مختلف نسبت به کارآفرینی و کارآفرین:
اقتصاددانان، روان شناسان، جامعه شناسان و سایر محققین علوم اجتماعی، دیدگاه‌های متفاوتی ازکارآفرینی ارائه داده اند. هرکدام با استفاده ازفرهنگ، منطق و متدولوژی خاص سعی در تعریف آن از منظر رشته خود داشته اند(مرکز کارآفرینی کافمن). به عنوان مثال فیلون گفته است: که هیچ تعریف واحد و مشخصی برای کارآفرینی وجود ندارد و بسیاری از تعاریف در تضاد با یکدیگرند. درسال1998، لو و مک میلان ادعاکردند که تعاریف شفاف و مشخص از کارآفرینی کار را برای محققان تسهیل میسازد. با شروع بکاربیش از 500000 کسب و کار جدید که هر ماهه در آمریکا بوجود میایند و رشد 60 الی 80 درصدی اقتصاد ملی را از راه مشاغل کوچک و زود بازده را به ارمغان میاورد. تعریف کارآفرینی ازلحاظ ماهیت وساختار روشن تر شده و به افزایش رشد اقتصادی کمک میکند. 

دیدگاه اقتصادی:
اقتصاددانان به بررسی اینکه چگونه جامعه منابع کمیاب مانندزمین، نیروی انسانی، موادخام وماشینهارابرای تولیدکالاهاوخدمات تقسیم میکندمی پردازند. 
ریچاردکانتیلون (1680-1734) اولین فردی بود که واژه کارآفرینی رابا الهام ازلغت فرانسوی Entreprendre (که به معنی عهده دار شدن کاری می باشد) را به ادبیات علوم اقتصادی عرضه داشت. او کارآفرین را بعنوان شخصی معرفی میکند که با قیمت ثابت می خرد و با قیمت نامعین می فروشد. از این رو بجای سود بالقوه به ریسک دست میزند. کارآفرین بیشتر از لحاظ فعالیت اقتصادی شناخته می شود تا از لحاظ نوع شخصیت. 
به پیروی از وی "ژان باتیست سی" (1767-1832) کارآفرین به عنوان فردی تعریف میکند که از دانش، قضاوت، مهارتهای مدیریتی، رهبری و توانایی فنی برای حرکت و مبدل کردن منابع اقتصادی کم بازده به منابع پربازده با عوایدی بیشتر استفاده کند. برخلاف کانتیلون، سی درتعریف خود روی حرکت با عدم قطعیت تاکید ندارد. 
فرانک نایت (1921) توجه خود را بر روی کارآفرینی از دیدگاه اقتصادی با تمایزقائل شدن بین مفهوم ریسک قابل پیش بینی و ریسک غیرقابل پیش بینی، معطوف کرد. او کارآفرین را بعنوان فردی تعریف کرد که خواهان ارائه پول و شهرت در انتظار نامعلوم برای دریافت سود نامعلوم و اعتبار و رضایت شغلی از فرایندهای تولید و توزیع است. 
"ژوزف شومپیتر" (1883-1950) که بعنوان پیشرو در زمینه کارآفرینی نام گرفت ادعا مکند "مفهوم کارآفرینی توانایی شکست خط مشی جاری، نابودی ساختارهای موجود و حرکت دادن سیستم به خارج ازدایره تعادل است. " برطبق نظراو، مفهوم کارآفرینی در درک و استفاده بموقع از فرصتها درقلمرو موسسات ظهور پیدا میکند. این ترکیب جدید واقعیتهای موجود اقتصادی را به چالش می طلبد، موسسات و محصولات قدیمی را با انواع بهتر جایگزین می کند و در نتیجه سیستم اقتصادی را به مراحل بالاتری از تعادل می رساند. اوکارآفرین را با نوآوری شناسایی   می کند وآن رابعنوان یک حرکت موقت توصیف می کند نه یک وضعیت ثابت. از نظر او کارآفرینان 5 نوع نوآوری را عهده دار هستند:
1. معرفی نوع تازه یاکیفیت بهتری ازکالا
2. ابداع روش نوینی ازتولید
3. گشایش بازارجدید
4. استفاده عملی ازمنابع برای تامین موادخام یاکالاهای واسطه ای
5.   به انجام رساندن تعدادجدیدی ساختارسازمانی ازصنعت 
برخلاف نظر او از جریان بازار بعنوان تخریب خلاق، کریزنر فرض میکند که کارآفرینان افرادی هستندکه عدم تعادل را در شکل فرصتهای جدید بر طرف می کنند. 

دیدگاه روان شناختی :
روانشناسی شامل مطالعه رفتار و پدیده های ذهنی است. این رویکرد به دنبال شناسایی رفتارها و ویژگیهای شخصیتی که منحصربه کارآفرینان موفق است میباشد. جایی که ویژگی‌ها بعنوان خصوصیات خلقی افرادی که زیاده استوار هستند تعریف می شوند. 
تحقیق "مک کله لند" (1961) ارتباط "توفیق طلبی" با کارآفرینی و بسط معنی آن با توسعه اقتصادی بود. "هنسمارک" (2003) مطالعات روانشناسی زیادی را برای شناسایی ویژگیهای شخصیتی انجام داد. این ویژگیها شامل : درجه سازگاری و تکانش‌گری، استقلال طلبی، نیاز به پیشرفت و وسعت این باور که شخص تا چه حدی نتایج و اتفاقات را نتیجه کنترل فعال خود میداند تا نتیجه سرنوشت. 

دیدگاه جامعه شناختی :
جامعه شناسی ‌مطالعه زندگی اجتماعی دگرگونی اجتماعی و علل و دستاوردهای اجتماعی رفتار انسانی است. امیل دور کیم (1858-1917)، ماکس وبر(1864) و رینلدز(1991) هرکدام عدسی جامعه شناسی را بر روی فعالیتهای انسانی متمرکز کردند. در این رویکرد، گروه و ساختارهای اجتماعی مورد آزمایش قرارگرفتند نه ویژگیهای فردی، تا فعالیتهای گروهی نظیر کارآفرینی را پیش بینی کنند. توسعه دادن کارآفرینی پویا بیشتر بعنوان کارکرد نیروی اجتماعی و ساختارها در نظر گرفته می شود تا اینکه نیازها و ویژگی‌های شخصیتی افراد. 
وبر علاقه مند به تاثیرات تقسیم نابرابر قدرت بود. کارآفرینی میتواند از طریق تجربه و لمس فشارهایی که بوسیله نیروهای تعریف شده اجتماعی از قبیل: انتظارات نقش افراد، پایگاه های طبقه ای، گرایشهای کلی درباره نوآوری تعریف و پیش بینی شود. میزان توسعه یا نوسازی اجتماع شاخصه ی حیاتی است که وابسته به بنیان سازمانها بویژه سازمانهای اقتصادی با اهداف محدود است. 
بنابراین واضح است که هیچ تعریف جامع و مانعی ازکارآفرینی وجود ندارد. اما برای درک بهتر مفهوم کارآفرینی، به تعدادی از تعاریف صاحبنظران کارآفرینی از این مفهوم اشاره میکنیم :
همانطور که گفتیم برای اولین بار ریچارد کانتیلون، در سال 1775 واژة کارآفرین را به ادبیات اقتصادی معرفی نمود(احمدپور، 1378). واژه کارآفرینی معادل واژه انگلیسی Entrepreneurship  است که در نیم قرن اخیر در جهان غرب و در چند سال اخیر در ایران رواج یافته است. کارآفرینی رویکرد نوینی به سازندگی، ایجاد کسب و کار، خلاقیت، نو آوری و توسعه پایدار ملی است که توجه ویژه دانشگاه‌ها و موسسات بزرگ علمی و رشته های مختلف دانشگاهی (فنی مهندسی، مدیریت بازرگانی و اقتصادی و... ) را به خود معطوف داشته و به خوبی از عهده تحلیل روندهای توسعه پایدار کشور برآمده است. از کارآفرینی به عنوان موتور محرک توسعه اقتصادی که سبب ساز و حرکت ساز توسعه و رشد کشور شده است یاد می کنند. بسیاری از کشورها مانند چین، ژاپن، کره، ترکیه، مالزی، تایوان و سنگاپور از وجود برنامه های جامع توسعه کارآفرینی بهره‌مند شده‌اند. با توجه به سوابق تاریخی و قدرت و انسجام تحلیل ها و مدل های کارآفرینی می‌توان به این یقین رسید که کارآفرینی راهکار اساسی و به قول شومپیتر موتور توسعه است. اگر ما به عنوان کشوری صنعتی و در حال رشد به توسعه ملی پایدار می اندیشیم، باید به مسائل ملی و جهانی از رویکرد و نظر کارآفرینی بنگریم و به پرورش و توسعه کارآفرینان به ویژه در نسل جوان همت گماریم(احمدپور، 1383). یکی از تعاریف اشتباه و مصطلح که تا کنون برای واژه کارآفرینی ارائه شده است، " ایجاد اشتغال " است. در حالی که رسالت کارآفرینی با ایجاد کار و اشتغال تفاوت دارد و حوزه وسیع‌تری را در بر می‌گیرد. در بین تعاریف ارائه شده از طرف دانشمندان علم مدیریت، کارآفرینی فرایندی است که طی آن محصول یا خدمت جدید با نوآوری و خلاقیت به بازار ارائه شود و این کسب و کار مدام در حال رشد و ترقی باشد

جامعه شناسی کارآفرینی

 

 

مقدمه

            متاسفانه عده ای  کارآفرينی  را به عنوان  يک شغل معرفی  می کنند و آنها را در کنار  کارگر ، مدير، مهندس ،پزشک ،خلبان ،وکيل ،جوشکار و.... قرار می  دهند و عده ای  ديگر آن را شغل آفرينی  می دانند، عده ای  ديگر کارآفرين را کسی می دانند  که فقط  بتواند  کارگاه  يا کارخانه  يا شرکتی  را تاسيس  ،راه اندازی  و مديريت نمايد و ريسک آن را متقبل شود. عده ای ديگر فقط  فقط  صاحبان کسب و کارهای کوچک  و نوآور را  کارآفرين  می دانند  و عده ای  شالوده کار را  در عصر فرا صنعتی  " کارآفرينی "  و در عصر  صنعت  " استخدام "  معرفی می کنند،عده ای  ديگر کارآفرينی را  مترادف  با شغل آزاد  و کارآفرين  را به معنی  کارفرما  و سرمايه دار  تلقی می کنند .علاوه بر برداشت های  غلط  فوق  که در ايران رايج  شده است  در جهان نيز وجه مشترک  و  بستر تمام تعاريف ، تفاسير  و ابعاد مختلف کارآفرينی  منحصر به کار و اقتصاد  می  شود، به عبارت ديگر تاکنون کارآفرينی، در جهان فقط  در حوزه  کسب و کار و آن هم  در بعد اقتصادی  مطرح بوده است  و آنجايی هم  که از کارآفرينی  اجتماعی  ، سياسی  و يا فرهنگی  صحبت شده است  عمدتا  به معنی  کشف ،جذب و بهره برداری  از فرصت  های  سياسی  ،فرهنگی و اجتماعی درآمدزا و سودآور بوده است  نه صرف کارآفرينی اجتماعی ، سياسی و يا فرهنگی.به عبارت ديگر  وقتی در غرب صحبت از کارآفرينی  اجتماعی می شود عمدتا منظور اين است  که از طريق کسب و کار، درآمدی برای امور اجتماعی و عام المنفعه حاصل نمايند و يا ساختار اجتماعی ، سياسی يا فرهنگی کشورشان را برای  تسهيل و حمايت از کارآفرينی اقتصادی تغيير ، اصلاح يا تکميل نمايند. (صمد آقايي ،1384)

كارآفريني مانند ساير واژه‌هاي مطرح در علوم انساني هنگامي قابل تحليل و تبيين است كه بتوان تعاريف روشن و مشخصي از آن ارائه كرد. در مورد كارآفريني تعريف واحدي وجود ندارد و از ابتداي طرح آن در محافل علمي، تعاريف متفاوتي از ديدگاه‌هاي گوناگون براي آن بيان گرديده است.

کار آفرینی از دیدگاههای مختلف از جمله اقتصاددانان ،متخصصین علوم رفتاری،دانشمندان مدیریت و ... مورد بررسی قرار گرفته است ، مفهوم کارآفرینی ریشه در تفکر ،سطح تجزیه و تحلیل وزاویه دید افراد مختلف از ابعاد مکاتب اقتصادی،جامعه شناسی ،روان شناسی ،جمعیت شناسی و اندیشمندان مدیریت و... دارد. در این مقاله نیز  سعی نموده ایم مفهوم کار آفرینی را از دیدگاه جامعه شناسی بررسی نماییم.

با توجه به اينكه بنيانگذار علم جامعه شناسي ، ابن خلدون ، فصل مبسوطي را به كار و شغل و اقتصاد و معيشت اختصاص داده و دركنار سياست و اقتصاد و دانش و مذهب و شهر نشيني و ساير قلمروها و نهادهاي اجتماعي حرفه و فن را از اركان علم عمران شمرده است ، پي مي بريم كه توجه به اهميت كار و اشتغال و تدبر در ابعاد و جايگاه آن در تاريخ انديشه و علم و فرهنگ ما ريشه دارد و بحث درباره اين موضوع چيزي نيست كه يكباره جامعه صنعتي براي ما به ارمغان آورده باشد.

جامعه شناسي كار كه به عنوان مطالعه جنبه هاي گوناگون گروههاي انساني كه براي اجراي كاري گرد هم جمع مي شوند مورد توجه مي باشد بايد به جامعه شناسي كارآفريني نيز كه با توجه به جوان بودن علوم اجتماعي موضوع جديدي مي باشد توجه خاصي نمود.

 

 

كار :

انسان موجودي اجتماعي يا به گفته ارسطو حيواني سياسي است كه حتي امروز هم با وجود تنوع مجموعه هاي اكولوژي و گوناگوني آهنگ حركت در پيشرفت فني و تحول در ساخت اجتماعي و سطح اقتصادي جوامع در زندگي به كار مي پردازد.كار را بايد يكي از ويژگيهاي زندگي نوع بشر به شمار آورد. (توسلي،1382؛8)

فرانسيس بيكن(francic bacon) كار و پيشه را " انسان به اضافه طبيعت " تعريف كرده است.به نظر كارل ماركس كار اساسا تغييراتي است كه انسان با استفاده از فنون در طبيعت به وجود مي آورد و طبيعت نيز بر انسان اثر مي كند و اورا تغيير مي دهد. ماركس در كتاب معروف خود ، سرمايه ، مي نويسد : " در نگاه اول كار عبارت از كنشي است كه بين انسان و طيعت به وقوع مي بيوندد " . (توسلي،1382؛10)

كار مجموعه اعمالي است كه انسان به كمك مغز، دست ، ابزار و ماشينها براي استفاده عملي از ماده روي آن انجام مي دهد و اين اعمال نيز متقابلا بر انسان اثر مي گذارد و او را تغيير مي دهد. (توسلي،1382؛10)

به نظر التون مايول و شاگردانش ، انسان در مقام حيوان اجتماعي ـ كه ويژگي اصيلش اشتغال به كار است ـ نمي توانند ماهيت خود را نشان دهد و شخصيتش را شكوفا سازد ، مگر در گروه كاري اي كه فعاليت حرفه اي خود را در آن انجام مي دهد . اگر " جامعه خوب" وجود دارد ، چنين جامعه اي را بايد در گروه كار جستجو كرد.بنابراين سر پرست واحد اقتصادي كارخانه يا اداره يا واحدهاي بهره برداري روستايي بايد همواره از استعداد و مهارتهاي اجتماعي ((social skills برخوردار باشد تا بتواند اعضا و كاركنان را براي هدفي كه دارند ، آماده كند و به قواعد و مقررات پايبند سازد و احساس امنيت لازم را در آنها به وجود آورد. (توسلي،1382؛26)

شغل :

منظور از شغل يا پست عبارت است از مجموعه وظايف و مسئوليت هاي مرتبط ، مستمر ومشخصي است كه به عنوان كار واحد شناخته مي شوند . استاندارد شغل عبارت است از ميزان يا تعداد واحدهاي كار كه از سوي كاركنان با مهارت متوسط و كيفيت قابل قبول و با روش معين در واحد زمان قابل انجام مي باشد.(رونق ،1380؛94)

كار آفريني :

نخستين گام جهت شناخت و تبيين درست هر مفهوم يا پديده، ارائه تعريف روشني از آن است. كارآفريني مانند ساير واژه‌هاي مطرح در علوم انساني هنگامي قابل تحليل و تبيين است كه بتوان تعاريف روشن و مشخصي از آن ارائه كرد. در مورد كارآفريني تعريف واحدي وجود ندارد و از ابتداي طرح آن در محافل علمي، تعاريف متفاوتي از ديدگاه‌هاي گوناگون براي آن بيان گرديده است.

واژه كارآفريني از كلمه فرانسوي Entreprendre به معناي " متعهد شدن " نشاُت گرفته اسـت. بنابـر تعريف واژنامه دانشگـاهي وبستر( webester new collegiate dictionary ) : كارآفرين كسي است كه متعهد مي شود مخاطره هـاي يك فعاليت اقتصادي را سازماندهي ، اداره و تقبل كند.(هزار جريبي،1387؛13)

نگاهي گذرا به سير تاريخي مفهوم و حوزه كار آفريني نشان مي دهد كه كارآفرين ابتدا فقط در حوزه موزيك مطرح بوده و كار آفرين در فرهنگ لغات آكسفورد 1897 ((oxford Dictionary  ، رئيس يا مدير مؤسسه ملي موزيك تعريف شده است يعني كسي كه سرگرمي هاي موزيك را تدارك مي بيند.(صمد آقايي ،1382؛90)

در 1933 ، كارآفرين كسي قلمداد مي شد كه متقبل و موسس يك بنگاه اقتصادي باشد.(كوچران ، 1966؛90)

در فارسي اين اصطلاح ابتدا كارفرمايي و سپس كارآفريني ترجمه شد كه هر دو ترجمه خوبي از اين واژ‍ه نيستند ، بهتر بود كه اين واژ‍ه به ارزش آفرين ترجمه مي شد (احمد پور دارياني ،1380)

برخي از تعاريف كار آفريني :

كارآفريني به معناي به كارگيري مفاهيم و فنون مديريتي ، ابزارها و فرايند ها براي طراحي ، استاندارد سازي محصول و بنا نهادن كار بر پايه آموزش و سپس تحليل آن است.( آپتون و ديگران،1997؛5)

كارآفريني را فرايند شكار فرصت ها به وسيله افراد به طور انفرادي (كارآفرين مستقل) يا در سازمان ها (كارآفرين سازماني ) بدون در نظر گرفتن منابع موجود در اختيار آنها مي دانند.(رضائيان،1380؛84)

كارآفريني سازماني : فرآيندي است كه در آن محصولات يا فرآيند هاي نوآوري شده از طريق القاء و ايجاد فرهنگ كار آفرينانه در يك سازمان از قبل تاُسيس شده ، به ظهـور مي رسند . به تعريفــي  ديگر :  فعاليتهـاي كارآفرينانـه فعاليت هايي است كه از منابـع و حمـايت سازماني به منظور دستيابي به نتايج نـوآورانه برخـوردار مي باشد. 
كارآفرين سازماني: كسي كه تحت حمايت يك شركت ، محصولات ، فعاليتها و تكنولوژي جديد را كشف و به بهره داري مي رساند. 
كارآفريني : فرآينــدي است كه منجر به ايجــاد رضايتمندي و يا تقاضاي جديد مي گردد.كارآفريني عبارتسـت از فرآينـد ايجـاد ارزش از راه تشكيل مجموعهُ منحصر به فردي از منابع به منظور بهره گيري از فرصتها.

كارآفرين :

واژه كارآفرين از كلمهEntrepreneur (به معناي متعهد شدن) مشتق شده كه در اصل از زبان فرانسه به ديگر زبان‌ها راه يافته ‌است. انگليسي‌ها سه اصطلاح با نام‌هاي ماجراجو، متعهد و كارفرما را در مورد كارآفرين به كار مي‌بردند. از نظر آنها، كارآفرين كسي است كه متعهد مي‌شود مخاطره‌هاي يك فعاليت اقتصادي را سازماندهي، اداره و تقبل كند.( نعمت‌اللهي ،1384)

مطابق فرهنگ آريانپور ، كارآفرين به معناي متهور در اقدام به كارهاي مهم ، جسور، بي باك ، دل به دريا زن و پيش قدم در تاسيس شركت است.(كرباسي و ديگران،1381؛27)

كارآفرين فردي داراي ايده و نظري نو و جديد است كه از طريق فرايند تاسيس و ايجاد يك كسب و كار و قبول مخاطره، محصول يا خدمت جديدي را به جامعه خود معرفي كند.( احمد پوردارياني،1380)

فرد كارآفرين كسي است كه توانايي تشخيص و ارزيابي فرصت هاي كسب و كار را دارد و مي تواند منابع لازم را جمع آوري كرده و از آنها بهره برداري نموده و عمليات مناسبي را براي رسيدن به موفقيت پي ريزي كند.(مرديث ،1371؛1)

ويژگي‌هاي اجتماعي كارآفرينان  

تا به حال ويژگي زيادي در خصوص كارآفرينان بيان شده است. همه كارآفرينان در صفات فردي يكسان نيستند اما ويژگي‌هاي عمومي در آنها وجود دارد كه عبارتند از:

ـ            خوداتكايي و اعتماد به نفس

ـ           خلاقيت و نوآوري

ـ           هدف‌گرايي

ـ           ريسك‌پذيري

ـ           فرصت‌گرايي و فرصت‌شناسي

ـ           آينده‌نگري و دورانديشي

ـ           انعطاف‌پذيري

ـ           اهل كار و عمل

ـ           واقع‌بيني

 ـ خود اتکایی از اولین خصوصیات یک کار آفرین می باشد. با کمک این نیرو کارآفرین می تواند به مبارزه با سختی ها بپردازد. بنابراین اگر كسي  می خواهد کار آفرین باشد باید این توانایی را در خود تقویت کند.

- نیاز به انجام دادن و بدست آوردن از دیگر خصوصیات یک کارآفرین می باشد. اینگونه اشخاص بصورت دائم نیاز به آن دارند که محصول یا خدمتی را ایجاد کنند. از ساده ترین نوع آن مثلا" در فعالیت های خانگی گرفته تا پیچیده ترین کارهایی که ممکن است در تولید یک محصول یا خدمت به آن لازم باشد.

- استفاده از نهایت بهره وری از دیگر ویژگی های یک کارآفرین هست. یک کارآفرین همواره می خواهد از وقت خود بهترین استفاده را کند.

- تحمل ریسک از دیگر ویژگی های اینگونه افراد می باشد. یک کارآفرین می تواند ریسک ناشی از شکست را پذیرفته و تحمل کند. این ریسک ممکن است مالی یا حیثیتی باشد و یا از دست دادن بسیاری چیزها که مردم عادی در زندگی آنها را دارند، باشد.

- آنها شکارچی فرصت ها هستند. کارآفرین بسادگی می تواند میان یک اتفاق بدون خاصیت با دیگری که در دل آن فرصت شکوفایی نهفته است، تمایز قائل شود و دومی را شکار کند.

- نیاز به پیشرفت دائمی از دیگر ویژگیهای این افراد می باشد. حتی هنگامی که کارآفرین فعالیت اقتصادی را راه اندازی کرد متوقف نمی شود او علاقه دارد که همه روزه به پیشرفت های جدیدی دست پیدا کند.

- کارآفرین توانایی بالایی در کنترل خود دارد. تحقیقات نشان می دهد که اغلب کارآفرینان بیشتر از آنکه بتوانند محیط بیرون را کنترل و مدریت کنند بر خود تسلط دارند. اثر جنبی این خاصیت می تواند همان قدرت کنترل بر محیط نیز باشد.

- آنها همواره به هدف نگاه می کنند و شب و روز فکرشان رسیدن به هدف می باشد . دقت کنید که تمرکز  بر هدف برای بسیاری از مردم دشوار است اغلب به کاری که در حال انجام دادن آن هستند فکر می کنند نه هدف. 
كارآفرين ( مستقل ) : فردي كه مسئوليت اوليه وي جمع آوري منابع لازم براي شروع كسب و كار است و يا كسي كه منابع لازم براي شروع و يا رشد كسب و كاري را بسيج مي نمايد و تمركز او بر نوآوري و توسعه فرآيند ، محصول يا خدمات جديد مي باشد . به عبارت  ديگر ، كارآفرين  فردي است كه يك شركت را ايجاد و اداره مي كند و  هدف اصلي اش سود آوري و رشد است . مشخصه اصلي يك كارآفرين ، نوآوري مي باشد.
كارآفرين  شركتي  : كارآفريني شركتي  به مفهوم  تعهد شركت به ايجاد و معرفي  محصولات  جديد  و نظام هاي سازماني نوين است.
ويژگيهاي شخصيتي كارآفرينان : ديويد  مك كللند از استادان  روانشناسي دانشگاه  هاروارد  آمريكا كه اولين بار "نظريه روانشناسي توسعه اقتصادي" را مطرح نمود ، معتقد است كه عامل عقب ماندگي اقتصادي در كشور هاي  در حال توسعه مربوط به عدم درك خلاقيت فردي است بنابر عقيده ايشان با يك برنامه صحيح تعليم و تربيت مي توان روحيه كاري لازم را در جوامع تقويت نمود ، به گونه اي كه شرايط لازم براي صنعتي شدن جوامع فراهم آيد.

جامعه شناسی و کار آفرینی

جايگاه جامعه شناسي اقتصادي به منزله حوزه اي تحقيقيي (inquiry) به آساني در علم جامعه شناسي مشخص شده است. اما در ميان غير جامعه شناسان ، منجمله اقتصاددانان، محيطي مرئي براي جامعه شناسي اقتصادي شناخته نشده است. آنها حتي نهادگرايان اقتصادي را نيز بخوبي بر نمي تابند. اما آيا مي توان به طور مثال با يك خانواده به مثابه يك كارگاه رفتار كرد؟ آيا يك پدر مي تواند مانند يك كار آفرين رفتار كند؟

تقريباً تمامي مطالعات تجربي در مورد كار آفريني در ارتباط با افرادي بوده است كه در بازارهاي رقابتي به فعاليت هاي سود آور مشغولند. علاقه ي اين تحقيقات بيشتر متوجه كار آفرينان تجاري موفق مي باشد.با اينحال فشار مبرم بر وسعت بخشيدن به مفهوم " كار آفرين "در وراي محدوده هاي تعريف شده ، مشكلاتي را در زمينه ي جامعه شناسي كار آفريني ايجاد مي نمايد.

كار آفريني چيست و كارآفرينان چه كساني هستند؟ همواره سوالاتي وجود دارد كه هيچگاه به پاسخ قطعي منجر نمي شود.احتمالاً به اين علت كه دانشمندان جامعه شناس از رقابتهاي معنايي لذت مي برند و يا بخاطر آن كه نيازهاي تحقيقات علمي آنها را تحريك مي كند تا همواره در شكار رابطه اي كامل ميان تعريف پديده و خود آن پديده باشد .

از يك طرف مفهوم " كارآفرين" مي تواند به هر فردي كه داراي كار مستقلي است اشاره نمايد، البته هنگامي كه بتوان نشان داد كه آن شخص ريسكي را پذيرفته ،منابعي را فراهم آورده ،ابتكار عملي از خود نشان داده و يا رفتار مستقلي را بروز داده است . در اينصورت " كار آفرين " هميشه با "فردي كه داراي شغل مستقل است هم معني مي باشد.اما اگر واقعاً چنين است چرا مدارس مديريت بازرگاني بين مديريت شاغل كوچك و مديريت شر كتهاي تازه تاسيس حد و مرزي قائل مي شوند( تفاوت بين مديريت و كار آفريني) ، و چرا بايد نويسندگان Wall street journal,Times, Forbes و ساير مجلات " كار آفرين " و " كار آفريني " را بيشتر مناسب برخي از دارندگان مشاغل آزاد و افرادي كه تعهد اتي را مي پذيرند ، بدانند تا براي ديگران.

کارآفرينی يک سبک زندگی است ،زندگی که در آن  خواستن چيزی ، هنگامی خواستن بحساب می آيد  که آن را بخواهیم  و برای  آن اقدامی بکنیم و توانستن هنگامی  اتفاق  می افتد  که نمی توانم  را فراموش  کرده باشیم .زندگی که در آن  بجز انديشه  هيچ چيز کاملا  در اختيار مان نيست  و برای  مسلمان ماندن  بايد هر لحظه  ايمانمان را تازه گردانیم .زندگی  که برای  بقا، در کسب و کار  بايد حرف نويی برای گفتن داشته باشیم  و بدون خلاقيت محکوم  به فنا خواهیم  بود .ضمن اينکه  همواره نگران اين هستیم  که مبادا  اختراع هايمان  وسيله ای  تکامل يافته  برای  رسيدن  به هدفی  تکامل  نيافته باشد.زندگی که در آن  چيز تازه ای  بدست نمی آيد مگر اينکه تازه ای  برايمان کهنه  شود. (صمد آقايي،1384)

كار آفريني  قطع نظر از زمينه ي فرهنگي يا حرفه اي ، هر گونه نقشي را شامل مي شود كه مي تواند با توان ريسك پذيري ،ابتكار عمل ، فراهم آوردن منابع ونيز خود گرداني در ارتباط باشد.با چنين مفهوم گسترده اي ، ریسک "شرا كت " مي تواند تقريباً انجام هر منظوري را شامل شود.

کارآفرينی  اجتماعی  يعنی  تخريب خلاق در سازو کارها،  قوانين ،عرف و عادات  و رسوم  يا مناسبات  و روابط  اجتماعی. (صمد آقايي،1384)

کارآفرين کسی است که  بتواند ارزشی را در جامعه خلق نمايد؛ چه ارزش  مادی ، چه ارزش  معنوی ، سياسی  ، فرهنگی  يا اجتماعی ، بنابراين کارآفرينان اجتماعی  کسانی هستند که  در صدد شناسايی و رفع  نيازهای جامعه اند و در اين راه  از اعتبار اجتماعی خود مايه می گذارند و برای  رسيدن به هدف  و ماموريت خود دست به ايثار و از خود گذشتگی می زنند . (صمد آقايي،1384)

انگيزه‌هاي اجتماعي مختلفي در كارآفرين شدن مؤثر مي‌باشند كه از جمله آنها: نياز به موفقيت، نياز به كسب درآمد و ثروت، نياز به داشتن شهرت، و مهمتر از همه نيازمندي به احساس مفيد بودن و استقلال طلبي را مي‌توان نام برد.

افراد از ويژگيهاي شخصيتي خاص و گوناگوني برخوردار مي‌باشند طبيعي است كه برخي از ويژگيهاي كارآفرينان متمايز و برجسته از ساير افراد است به طور مثال داشتن خلاقيت و نوآوري، دارا بودن قدرت تحمل ابهام، داشتن اعتماد بنفس و عزت نفس، آينده نگر و عمل گرا بودن، و فرصت شناس بودن. شيوه هاي پرورش اين ويژگيها متفاوت است.مطالعه و بررسي در زمينه اقدامات بعمل آمده در مورد موضوع كارآفريني در كشورهاي مختلف بيانگر آن است كه دانشگاهها در زمينه هاي آموزشي و پژوهشي پيشقدم بوده اند ولي فارغ التحصيلان بدون توجه و قصد بكارگيري آموخته ها و قدرت ابتكار خود در راستاي شروع كار و ارائه محصول و خدمت در بازار كار، چندان موفق نبوده اند.

خوشبختانه در سالهاي اخير در کشور ما مقوله کارآفريني مورد توجه قرار گرفته، با اين وجود اين مفهوم براي بسياري از دست اندرکاران و افراد جامعه ناشناخته و غريب است. شايد به همين دليل تاکنون برنامه ريزي و بسترسازي مناسبي در حوزه هاي اقتصادي، اجتماعي و نظام آموزشي کشور براي توسعه کارآفريني به ويژه در دانشگاههاي کشور صورت نپذيرفته است.

 

 

 

نتيجه گيري

   روند تغییر و تحولات در جامعه امروزی آنچنان سریع و شتابان شده است  که پیش بینی آینده مقدور    نیست0 حرکت کشورها به سوی یکپارچگی در زمینه های اقتصادی و فرهنگی و پدیده  جهانی شدن  بر اقتصاد و الگوهای کسب و کار در سراسر دنیا تاثیر گذاشته شده است در سایه این تغییر و تحولات روند استخدام و معیارهای آن نیز در کشور ها در حال تغییر است به طوری که افراد مثل گذشته به دنبال استخدام مادام العمر و دائمی در یک شغل نیستند0 هم چنین در شرکتها و سازمانها نیز دیگر چنین فرصتهائی وجود ندارد0 ماهیت تغییر و تحولات در دنیای مشاغل  وفرقه ها طوری است که نیاز منجر به کسب و دانش ومهارت جدید در هر شغلی ضروری به نظر میرسد0 از طرف دیگر جهانی شدن و انتشار سریع دانش واطلاعات در عرصه اقنصاد موجب رقابت بیشتر  بین شرکتها شده است0 به همین دليل دولتها به این نتیجه رسیده اند که برای کسب موقعیت اقتصادی در عرصه ملی و بین المللی در عرصه خدمات و تولید  محصولات در سازمانها و شرکتها نیاز مبرم به توسعه کار آفریی است که به عنوان عامل اصلی تغییر و محرک اصلی توسعه یعنی لوکوموتیوران توسعه ، حرکتهایی را آغاز کند که منجر به خلاقیت و نو آوری مستمر شود. این نوآوری به وجود نخواهد آمد ، مگر آنکه نهادهای مختلف زمینه و بستر آن را فراهم آورند .

كار در زندگي مردم اهميت بيشتري يافته است. حتي با توجه به اينكه نسبت زنان در نيروي كار حتي در بعضي از كشورها از مردان هم پيشي گرفته است. در اين ميان آينده كار هم تغييرات زيادي كرده است. شايد اين مساله امري عادي بنظر رسد كه بسياري هستند كه در دنياي جديد از كار و شغل خود احساس نارضايتي مي كنند. اما اگر به عمق نارضايتي ها نگاه شود مي توان ديد كه اتقاقاتي در ديناي شغل در حال وقوع است؟ علت اصلي عدم رضايت مردم از كارشان چيست ؟ چه تغييراتي در شغل و كار رخ داده است واثر اين تغييرات بر آدميان چيست؟

در اين مقاله نشان داديم كه بيشتر اين گونه سوالها به مسائل اجتماعي بر مي گردد و با بررسي اجتماعي كار و كارآفريني به اين سوالات جواب داد.

همانطور كه گفتيم کارآفرينان اجتماعی  کسانی هستند که  در صدد شناسايی و رفع  نيازهای جامعه اند و در اين راه  از اعتبار اجتماعی خود مايه می گذارند.

خانواده و كارآفريني

كار آفريني مفهومي است كه همراه با خلقت بشر وجود داشته است. مروري بر ادبيات كارآفريني نشان مي‌دهد كه مفهوم كارآفريني براي اولين بار توسط اقتصاددانان مطرح شد. سپس با توجه به اهميت و نقش كارآفريني در شكل‌گيري تحولات اقتصادي در جوامع، دانشمندان علوم اجتماعي نيز به بررسي ويژگيهاي فردي و اجتماعي كارآفرينان پرداختند. خانواده، كانوني است كه در شكل‌گيري اين ويژگيها، مي‌تواند نقش حياتي ايفا كند. در جوامع سنتي كه مردان نقش «نان‌آوري» و زنان نقش «خانه‌داري و تربيت فرزندان» را بر عهده داشتند، انتقال ايده كسب و كار بيشتر از طرف مرد صورت مي‌گرفت؛ ساختار جديد خانواده درجامعه امروز و به تبع آن خروج زن از خانه، ظهور جلوه‌هاي تازه‌اي از بروز خلاقيت و نوآوري را در هر دو جنس زن و مرد باعث شد. بدنبال اين تغيير نگرش؛ شيوه توليد،‌ سبك زندگي و نقش‌هاي والدين در درون خانواده نيز دچار دگرگوني شد. به شكلي كه هر كدام از والدين با رفتار خود مي‌توانند در رشد اعتماد به نفس،‌خلق ايده‌هاي جديد در خانواده و تعيين مسير شغلي فرزندان، نقش‌هاي اساسي را ايفاء كنند. 
اگر خانواده را از ديدگاه نهادي مورد بررسي قرار دهيم به اين نتيجه مي‌رسيم كه كه خانواده از نظر كمي و كيفي مي‌تواند كانون اصلي انديشه كار و تلاش و پرورش روحيه خلق ايده و كار در افراد باشد. تحقق اين امر مستلزم توجه ويژه والدين به ابعاد و ساحتهاي حيات فردي فرزند از هنگام تولد تا زمان تكوين شخصيت اوست. وقتي پدر يا مادر همچون الگويي تلاشگر و مؤثر در عرصه كار و توليد در جامعه ظاهر شوند،‌كاركردهاي مثبت ناشي از فعاليت آنها فرزند را به سمت و سويي ترغيب مي‌نمايد تا ذهن خود را به صورتي منسجم و ثمربخش به ادامه شغل والدين و يا حرفه‌اي جديدتر سوق دهد. براي چنين فردي دستيابي به منابع اقتصادي ناشي از كار و تسخير فضاهاي جديد، ارزش تلقي مي‌شود. چنين طرز تلقي از دنياي پيرامون، ذهن فرد را نسبت به خلق ايده‌اي نو و استقلال اقتصادي و كسب موفقيت، دگرگون مي‌سازد. در اين مرحله، نوجوان يا جوان ايده‌كاري خود را با خانواده در ميان مي‌گذارد چه بسا بتواند از تجربيات و رهنمودهاي والدين و احتمالاً حمايت مالي و اجتماعي آنها بهره‌مند شود. اينجاست كه معيارها و ارزشهاي خانواده براي فرزند ملاك عمل و چراغ راه او در مسير كار و تلاش واقع مي‌شود. وظيفه والدين در چنين شرايطي تشريح ابعاد گسترده فعاليت اقتصادي به عنوان ارزش بنيادي براي فرزند و هدايت او در مسير مطلوب، آغاز توأم با موفقيت را در راه‌اندازي كسب و كار به همراه خواهد داشت. 
ميزان تحصيلات، نوع شغل والدين، ساخت خانواده، روابط خانوادگي (خصوصاً رابطه والدين با فرزندان)، درآمد خانواده و ميزان برخورداري از امكانات رفاهي در شكل‌گيري «فرهنگ كار» در خانواده مي‌تواند تأثير داشته باشد. انسانهاي متفاوت، توانمنديهاي متفاوتي دارند كه اگر از همان دوران نوجواني در مسير مشخص هدايت شوند، ‌مي‌توانند با خلق ايده‌هاي جديد خود، تغيير در روند توليد و بالطبع تغيير در فرآيند تكنولوژي را آسان كنند. 

مراحل توسعه كارآفريني توسط خانواده 

1 ـ مراحل نهادينه كردن «فرهنگ كارآفريني»: 
خانواده به عنوان انتقال دهنده جبهه‌اي از اصطلاحات، آئين‌ها و رفتارهاي اجتماعي مي‌‌تواند نقش ثمربخش خود را جهت آشنايي با مفاهيمي مثل: «توفيق طلبي»، «استقلال طلبي» و «خطرپذيري» در عرصه فعاليت اقتصادي و همسازي با واقعيت‌هاي كاري در جامعه، به اعضاء خود ارزاني دارد. 
نوع نگرش والدين به دنياي پيرامون خود و چگونگي تجسم ارزشهاي اجتماعي براي فرزندان در شكل‌گيري آينده شغلي آنها، مي‌تواند راه را براي دستيابي به اقتصاد سالم هموار سازد. مثلاً چنانچه كسب موفقيت در جهت خلق ثروت و ايجاد فرصتهاي شغلي جديد به عنوان بخشي از ارزشهاي مورد نظر والدين براي فرزند به تصوير كشيده شود، نوجوان در چنين شرايطي ذهن خود را براي رسيدن به چنين موقعيتي آماده مي‌سازد. در ادامه چنين فرآيند ذهني، فرد بدنبال راههاي دستيابي به چنين موقعيتي است. او موقعيتهاي متفاوت را با هم مقايسه مي‌كند؛ شبيه‌سازي ذهني انجام مي‌دهد؛ به پرس و جو مي‌پردازد؛ و گاهي اوقات در نشريات،‌ كتب، محيط مدرسه و حتي مجالس سخنراني پرسشهاي ذهني خود را دنبال مي‌كند. آنگاه، فرد با آگاهي از ارزش كار و تلاش آماده است بخش بزرگي از خواسته‌ها، آرمانها و ارزشهاي مورد نظر خانواده خود را به محك تجربه بگذارد. 

2ـ تعيين مسير شغلي 
فضاي درون خانواده، خصوصاً رهنمودهاي والدين به فرزندان، اين امكان را به آنها مي‌دهد تا با گسستن از عادات و معتقدات پيشين خود يا ساير افراد خانواده، رفتار جديدي را مورد كند و كار قرار داده و خود را با نظم اجتماعي نوين هماهنگ سازند؛ به شكلي كه بتوانند بر فراز خواسته‌ها و آرزوهاي ذهني خود و منطبق بر نظامهاي مدرن پرو بال بزنند و از نفوذ و سلطه انديشه و روشهاي سنتي در رفتار آتي خود بكاهند. در ادامه چنين روندي، نقش آفريني فرزند در درون خانواده معطوف به فرآيندهاي توليد و خلق ارزش در جامعه خواهد شد. در اين ارتباط، والدين با شناخت توانمنديهاي بالقوه فرزندان خود و هدايت آنها در مسير شغلي، نقش مهمي در شناسايي و پرورش افراد خلاق و كارآفرين در جامعه ايفاء مي‌كنند. 

3ـ توانمندسازي ( يادگيري فن‌آوريهاي جديد) 
حمايت و تشويق والدين جهت يادگيري فن‌ آوريهاي جديد از جمله فن‌آوريهاي تكنولوژيكي و اطلاعاتي و معرفي مشاغلي كه امكان كسب درآمد بالا را براي فرزندان فراهم مي‌سازد، آنان را علاوه بر نقش‌آفريني در درون خانواده، معطوف به اهداف توسعه در سطح جامعه يعني كار مفيد و بهره‌وري بالا خواهد كرد. تغيير نگرشها و رفتارهاي كليشه‌اي در مورد ايفاء نقشهاي خانوادگي و اجتماعي و تشويق فرزندان به رفتارهاي مثبت اقتصادي و اجتماعي، آنان را افرادي كارآمد و هدفمند مي‌پروراند. زيرا پيروي از كليشه‌هاي سنتي و تكراري در عرصه كار و فعاليت، هم به خانواده و هم به جامعه صدمات جبران ناپذيري وارد مي‌سازد. به همين دليل؛ گذر از اين مرحله، تاثيرپذيري فرد از تغييرات جديد و پذيرش مسئوليت خطير اجتماعي به منظور ايجاد كسب و كار جديد و دسترسي به موقعيتهاي بهتر و جديدتر، از فرد يك انسان مستقل و توانمند مي‌سازد كه در عرصه‌هاي گوناگون زندگي ضمن پذيرش نقشهاي متفاوت مي‌تواند مفيد واقع شود. 

4ـ راه‌اندازي و اداره كسب و كار اقتصادي 
در اين مرحله، فرد با ارزيابي مشاغل متناسب با خواسته‌هاي خود و خانواده، به خلق ايده در زمينه‌كار و فعاليت مي‌پردازد؛ چارچوب فكري خود را در قالب طرح كسب و كار به جامعه عرضه مي‌كند؛ سپس، با مديريت خود فعاليت اقتصادي را آغاز مي‌كند. در اين مرحله، والدين با استفاده از تجارب خود مي‌توانند فرزندشان را جهت اداره كسب و كار ياري كنند. هر چند ممكن است اين نياز صرفاً متوجه حمايت‌هاي مالي آنها نباشد. با ادامه حمايت خانواده و تقويت روحيه كارآفريني در فرزندان به منظور راه‌اندازي و مديريت كسب و كار اقتصادي توسط آنان، نتايج ذيل متوجه جامعه خواهد شد: 
ـ ايجاد و توسعه اشتغال در بخش‌هاي اقتصادي كشور و به تبع آن استقلال اقتصادي خانواده‌ها 
ـ دگرگوني در روند توليد با استفاده از تكنولوژي پيشرفته و بدنبال آن تغيير در فرهنگ مصرف 
ـ تنوع شغلي و ايجاد رقابت گسترده در بازارهاي اقتصادي 
ـ بسط و توسعه صادرات با اتكاء ‌به منابع موجود در كشور 
ـ كاهش نرخ بيكاري و تورم و بدنبال آن كاهش آسيب‌هاي اجتماعي در جامعه 

نتيجه‌گيري 
كارآفريني، كانون و مركز ثقل كار و تلاش و پيشرفت در عصر مدرنيته تلقي مي‌شود. ما بدون توجه كافي به مقوله «توسعه فرهنگ كارآفريني» نمي‌توانيم به شاخص‌هاي رشد و توسعه كه از طريق تغيير در روند توليد،‌ بهره‌وري و توان افزايي فني و صنعتي در عرصه اقتصاد حاصل مي‌شود، دست يابيم. در گذر از مرحله سنتي به صنعتي بايد به توانمنديها و قابليت‌هاي فردي كارآفرينان در بهره‌گيري از منابع طبيعي و بكارگيري تكنولوژي مدرن اهتمام ويژه‌اي قائل شويم. زيرا، آنها با بكارگيري روش‌هاي جديد در بازار، خود را براي استفاده بهينه از ابزار و دستيابي به كيفيت مطلوب كالا و خدمات آماده مي‌سازند. كارآفريني، فرآيندي اكتسابي است و خانواده در شكل‌گيري اين فرآيند نقش اساسي را ايفاء مي‌كند. زيرا، خانواده مي‌‌تواند عنصر پويايي و تحرك را به ژرفاي وجود افراد تحت نفوذ و وابسته به خود تزريق كند به شكلي كه «فرد» و «جامعه» در محيطي هماهنگ به تعامل بپردازند و قالب‌هاي اجتماعي نوآورانه شكل گيرد. نقش و اهميت خانواده به عنوان كانون انديشه نوگرايي، در ايجاد روحيه خلاقيت و نوآوري در افراد، گسترش روحيه كارآفريني و توسعه كسب و كار جديد در جامعه، انكار ناپذير است، به طوري كه درزمينه فعاليت اقتصادي، خانواده مي‌تواند انديشه افراد تحت نفوذ خود را به سمت و سويي سوق دهد كه آنها را از مشكلات پيش‌رو از جمله؛ بيكاري، فقر، اعتياد، فساد و... برهاند و آنها را در مسيرهاي شغلي كه مولد سرمايه و فرصت‌هاي جديد است،‌هدايت نمايد. زيرا، خانواده علاوه بر نقش توليد نسل و پرورش ابعاد عاطفي و اخلاقي فرزندان،‌ به عنوان كانوني براي رشد و پرورش انديشه خودباوري، اعتماد به نفس و خودشكوفايي در فرزندان، نقش بسيار مؤثري در راه‌اندازي كسب و كار اقتصادي و توسعه فعاليت‌هاي شغلي در جامعه خواهد داشت. 

نوشته بهرام باقري - كارشناس ارشد جامعه شناسي
منابع:http://www.e-modiran.com/http://www.ensani.ir/http://daneshnameh.roshd.ir/http://www.centralclubs.com/http://khublink.ir/


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 14
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 51
  • بازدید ماه : 51
  • بازدید سال : 1,446
  • بازدید کلی : 10,863