loading...
کار افرینی
مهدی جاویدی بازدید : 764 دوشنبه 11 خرداد 1394 نظرات (0)

کارآفرینی و سیر تاریخی آن

کارآفرینی مفهومی است که تاکنون از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است و همه بر این باورند که کارآفرینی (Entrepreneurship) موتور محرکه توسعه اقتصادی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است. سه دلیل مهم کشورها برای توجه به مقوله کارآفرینی , تولید ثروت , توسعه تکنولوژی و اشتغال مولد است.درحالی که در کشور ما به اشتباه این مفهوم صرفاً با اشتغال زایی مترادف شده و فقط برای حل مشکل اشتغال به سمت کار آفرینی پیش می رویم . 
در اواخر دهه ۷۰ در بسیاری از کشورهای پیشرفته به علت تغییر در ارزشها و گرایشهای جامعه و البته تغییرات جمعیت شناختی , موجی از کسب و کارهای کوچک و افراد خود اشتغال به وجود آمد. به علت تاثیرات عمیق این پدیده مطالعات زیادی از چهار دیدگاه اقتصاد , مدیریت , جامعه شناسی و روان شناسی انجام شده است . 
باوجود قدمت بررسی کارآفرینی و تلاش محققین فراوان , مانند سایر مفاهیم علوم انسانی ارائه تعریفی قطعی و مشخص برای آن , کاری دشوار و حتی غیرممکن است. توجه به سیر تکاملی این مفهوم , خود شامل نکات جالبی است.در سیر تکاملی مفهوم کارآفرینی ,عوامل زیادی مانند ریسک پذیری, نوآوری و ... به این مفهوم اضافه شده است. 
در بخش حاضر, برای درک بهتر کارآفرینی, سیر تاریخی تعریف کارآفرینی و تغییر نگرش به آن از ابتدا تاکنون مورد بررسی قرار می گیرد.
● سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی 
ریشه واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی Entreprendre , اصطلاحاً به معنای واسطه یا دلال, مشتق شده است . این واژه در طول زمان همراه باتحول شیوه های تولید و ارزش های اجتماعی دچار دگرگونی و افزایش مفاهیم در بر گیرنده شده است . از آنجا که بررسی این تحولات و موارد کاربرد این واژه تا حد زیادی در راستای توسعه نظریه کارآفرینی حرکت کرده است, مروری داریم به پنج دوره دگرگونی, در مفهوم کارآفرینی .
▪ دوره اول: قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی «صاحبان پروژه های بزرگ» 
اولین تعاریف کارآفرینی در این دوره ارائه می شود. این دوره همزمان با دوره قدرتمندی ملاکین و حکومتهای فئودالی در اروپا است. کارآفرین کسی است که مسئولیت اجرای پروژه های بزرگ رابر عهده می گیرد و البته در این راه مخاطره ای را نمی پذیرد, زیرا عموماً منابع توسط حکومت محلی تامین می شود و او صرفاً مدیریت میکند. نمونه بارز کارآفرین در این دوره معماران مسوول ساخت کلیسا, قلعه ها و تاسیسات نظامی هستند.
▪ دوره دوم: قرن ۱۷ میلادی «مخاطره پذیری» 
در این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی بعد جدیدی به کارآفرینی اضافه شد: مخاطره. کانتیلون یکی از اولین محققین این موضوع, کارآفرینی را اینگونه تعریف می کند: ً کارآفرین کسی است که منابع را با قیمت نامشخص می خرد, روی آن فرایندی انجام می دهد و آن را به قیمتی نامشخص و تضمین نشده می فروشد, از این رو مخاطره پذیر است.ً کارآفرین در این دوره شامل کسانی نظیر بازرگانان, صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی می گردید.
▪ دوره سوم: قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی و اوایل قرن بیستم « تمایز کارآفرینان از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد»
در این دوره ابتدا کارآفرین از تامین کننده سرمایه متمایز می گردد. یعنی کسی که ً مخاطره ً می کند باکسی که سرمایه را تامین می کند, متفاوت است. 
ادیسون به عنوان یکی از کارآفرینان این دوره پایه گذار فن آوری های جدید شناخته می شود, ولی او سرمایه مورد نیاز فعالیت های خود را از طریق اخذ وام از سرمایه گذاران خصوصی تامین می کرد. همچنین دراین دوره میان کارآفرین و مدیر کسب و کار نیز تفاوت گذارده می شود.کسی که سود حاصل از سرمایه را دریافت می کند با شخصی که سود حاصل از توانمندی های مدیریتی را دریافت می کند, تفاوت دارد.
▪ دوره چهارم: دهه های میانی بیستم میلادی «نوآوری» 
مفهوم نوآوری در این دوره به یک جزء اصلی تعریف کارآفرینی تبدیل می شود. از تعاریف برآمده از این دوره می توان موارد زیر را نام برد .
کارآفرین فردی نوآور و توسعه دهنده فن آوری های به کار گرفته نشده است (جوزف شومپیتر ۱۹۳۴). کارآفرینان کسب و کاری جدید را شروع می کنند در حالی که دیگران برخلاف آنان تغییرات اندکی درمحصولات موجود می دهند.(ویکلن, ۱۹۷۹).
مفهوم نوآوری می تواند شامل همه چیز, از خلق محصولی جدید تا ایجاد یک نظام توزیع نوین یا حتی ایجاد یک ساختار سازمانی جدید برای انجام کارها باشد.اضافه شدن این مفهوم به خاطر افزایش رقابت در بازار محصولات و تلاش در استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی در کسب و کارهای موجود و بقای آنهاست.
▪ دوره پنجم: دوران معاصر (از ۱۹۸۰ تاکنون) «رویکرد چند جانبه»
در این دوره همزمان با موج جدید ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این ساز و کار, توجه زیادی به این رشته جلب شد. تا این زمان کارآفرینی فقط از دیدگاه محققان اقتصادی مورد بررسی قرار می گرفت, ولی در این دوره توجه جامعه شناسان و روانشناسان نیز به این رشته معطوف گردید. عمده توجه این محققین بر شناخت ویژگی های کارآفرینان و علل حرکت فرد به سوی کارآفرینی است.
از تعاریف شناخته شده تر این دوره می توان به مورد زیر اشاره کرد: 
کارآفرینی روند پویایی در جهت ابجاد و افزایش سرمایه است, این کار توسط کسی انجام می شود که مخاطره از دست دادن زمان یا فرصت های شغلی دیگر را با هدف ایجاد ارزش برای یک محصول یا خدمت می پذیرد (رابرت رونستات, ۱۹۸۳).
امروزه واژه کارآفرینی مفاهیم زیر را به ذهن متبادر می سازد:
▪ نوآوری 
▪ مخاطره پذیری 
▪ ایجادیاتجدید ساختار یک واحد اقتصادی, اجتماعی 
▪ رضایت شخصی و استقلال طلبی 
کارآفرین ایده ای را یافته و آن را تبدیل به فرصتی اقتصادی می کند. در فضای کسب و کار, فرصت, فکر نویی است که قابلیت تجاری شدن دارد.آگاهی از محیط, بازار و نیازهای مشتری و نگرش کارآفرین او را در، یافتن فرصت و پرداختن به آن یاری مید هد. 
سپس کارآفرین یک طرح تجاری می نویسد که در آن مسائلی چون بازار محصول یا خدمت, مسائل حقوقی و قانونی شرکت, تامین سرمایه راه اندازی و رشد, سازماندهی و مدیریت کسب و کار را بررسی می نماید.
در واقع کارآفرین مانند یک رهبر ارکستر وظیفه دارد که مهارت ها و توانایی های مختلف را در کنار هم جمع نماید و برنامه ای تدوین شده ارائه دهد.همانطور که صدا باید دلنشین باشد,طرح نهایی کارآفرین نیز باید زیبا باشد.
دو رویکرد متفاوت به کارآفرینی وجود دارد:رویکرد شخصیتی و رویکرد رفتاری.در رویکرد شخصیتی,تمرکز بر کارآفرین و شناسایی ویزگیهای فردی اوست.در واقع این رویکرد تقدم زمانی دارد چرا که اول کارآفرینان وجود داشتند و بعد کارآفرینی به عنوان یک مفهوم مستقل به وجود آمد. در رویکرد رفتاری تکیه بر رفتارهای کارآفرین در فرآیند راه اندازی یک کسب و کار است.البته قابل ذکر است امروزه کارآفرین تنها یک جزء از فرآیند کارآفرینی است.
درانتها, شاید بهترین تعریفی که می توان ارائه کرد این است که کارآفرینی عبارت است از فرآیند نوآوری و بهره گیری از فرصت ها,باتلاش و پشتکار بسیار و همراه با پذیرش ریسک های مالی, روانی و اجتماعی که باانگیزه کسب سود مالی,توفیق طلبی ,رضایت شخصی و استقلال صورت پذیرد(هیسریچ,۱۹۸۵).
● انواع کارآفرینی 
علاوه بر کارآفرینی فردی,در دهه های اخیر دو واژه کارآفرینی درون سازمانی و کارآفرینی شرکتی نیز در ادبیات کارآفرینی به میان آمده اند.علت رواج این مفاهیم, هماهنگی با تغییرات محیط اجتماعی و اقتصادی بوده است.
پینگات,کارآفرینی درون سازمانی را این چنین تعریف می کند: ً کارآفرین درون سازمانی, رویاپردازی است که مسوولیت به ثمر رساندن یک نوآوری را در درون سازمان برعهده می گیرد". او ادامه می دهد ً کارآفرین درون سازمانی ممکن است مبتکر یا مخترع باشد اما همیشه فردی است که می داند چگونه یک ایده را به واقعیتی سودآور تبدیل کند.ً
کارآفرینی شرکتی شامل فعالیت های رسمی و غیررسمی است که با هدف ایجاد کسب و کار جدید, محصول و فرآیندهای جدید و توسعه بازار صورت می گیرد. تحقیقات جدید سه مفهوم را در تعریف کارآفرینی شرکتی نام می برند: تجدید راهبرد(نوسازی راهبردها/تجدید ساختار سازمان), نوآوری(ارائه چیز جدیدی به بازار) و کسب و کار درون شرکت (فعالیت های کارآفرینانه شرکتی که منجر به ایجاد کسب و کاری جدید در درون شرکت مادر می شوند). تمایل به اینگونه کارآفرینی در پاسخ به افزایش سریع تعداد رقبا,عدم اعتماد به شیوه های سنتی کسب و کار, حرکت تعداد زیادی از افراد نخبه به سمت ایجاد کسب و کارهای کوچک مستقل,رقابت بین المللی و نیازبه افزایش بهره وری، افزایش یافته است. در شرکت های جدید انقلاب جدیدی به سوی تسهیل امر کارآفرینی درون سازمانی و تقدیر از کارآفرینان درون سازمانی جریان دارد.

تاريخ و مفهوم كارآفريني

مقدمه

كارآفريني، كار آفريني نيست ، كارآفرين ارزش آفريني است يعني كسيكه ارزش مي آفريند. از روز گاران كهن موجودات در پي يافتن و بدست آوردن قلمرو زندگي بزرگتر بودند و اين ويژگي در ميان بيشتر موجودات به ويژه گياهان، جانوران و انسان وجود داشته است. گياه در پي افزودن ريشه خود در خاك و افزودن برگها است.تا بيشتر و بهتر نور و غذا بگيرد و رشد كند. جانوران در پي افزودن قلمرو خود در جنگل و يا در ميان ديگر حيوانات هستند و هر يك به شيوه اي كوشش مي كنند. در ميان انسانها نيز از دير زمان به فكر افزودن قلمرو زندگي خود بوده اند چون پيشرفت و بهبود را در گرو آن مي دانستند.

 

معناي كار آفريني

سخن گفتن درباره كارآفريني از مواردي است كه پي در پي شاهد آن هستيم و عموما هم معناهاي متفاوتي از آن وجود دارد، اما ببينيم كار آفريني از نگاه سازمان بين الاملي كار چيست ؟ 

در پاسخ بايد گفت يكي از مفاهيم پايه اي كار آفريني آن است كه چيز با ارزشي به ديگران عرضه نماييد. هر چه مردم احساس نياز بيشتري به كالا يا خدمات شما داشته باشند، پاداش شما بيشتر خواهد بود. اگر كارتان كمك به ديگران ، يا بالا بردن زندگش آنان است، در خدمت نيازهاي جامعه هستيد. معناي كارآفريني همين است. 

ذهنيت روشن و يا تا حدودي روشن از زندگي دارد. او فرد بالغي است كه به خود آ موخته با هر تجربه اي برخوري سالم داشته باشد. 

ذهنيت كار آفريني 

كار آفرين ذهنيت روشن و يا تا حدودي روشن از زندگي دارد. او فرد بالغي است كه به خود آموخته با هر تجربهاي برخورد سالم داشته باشد. 

كار آفرين كسي است كه مي داند چگونه از كار احساس رضايت كند او به دستاوردهاي خود ميبالد، پس شما هم نسبت به كار خود ذهنيت مثبتي نشان دهيد، چون اين به موفقيت شما كمك مي كند. كار آفرين كسي است كه تصوير بزرگ ‌ را مي بيند و از بالا به مساله نگاه مي كند. خوش خلقي كمك مي كند تا سلامت فكر حفظ شود، جدي بودن بيش از اندازه زيان آور است و مي تواند به كارتان لطمه بزند،ابزار خوش طبعي موجب گسترش خوش بيني و ايجاد محيط آرام و بي تنش مي گردد و بر ديگران تاثير مي گذارد، به شكل خلاصه بر خورد ذهني درست با كار، بسيار مهم است. كار آفرين موفق از كارش لذت مي برد و كاملا متوجه كاري است كه مي كند، ذهنيت مثبت باعث مي شود شغل او به كاري بر انگزاننده، جالب و ثمر بخش تبديل شود . 

زمانبندي مطالعات كارآفريني 

روند تحول زندگي را به شكلهاي ديگري نيز مي توان بيان كرد. اما آنچه كه در تمامي تحليل ها بايد مورد توجه قرار گيرد عامل عامل تغيير مي باشد. در واقع همان نيرويي كه پيشرفت مادي و غير مادي را سبب شده و به انجام رسانده است. 

امروز بر همگان آشكار شده است كه اين عامل تغيير (ارزش آفرينان) از ابتدا تا كنون وجود داشته و به احتمال زياد در آينده نيز تغييراتي توسط كارآفرينان صورت خواهد پذيرفت، به طور كلي كارآفريني بعنوان عامل تغيير مي تواند به خلق كسب و كار جديد و يا توسعه كسب و كار قديمي به كوشش فرد يا گروههاي كوچك گفته شود. 

دو موج وسيع كارآفريني را به جلو رانده است: 

موج اول:انفجار عمومي مطالعه و تحقيق در جهارچوب انتشار كتابهايي دربارة زندگي كارآفرينان و تاريخچه شركتهاي آنها و چگونگي ايجاد كسب وكار شخصي و شيوه هاي آن مي باشند. 

موج دوم كه به تدريج ايجاد گرديده است ارائه رشته هاي آموزشي كارآفريني (در مقاطع تحصيلي گوناگون) است. اين دوره ها از اواخر دهة 1960 در چند دانشكده آغاز شده و تاكنون در بيش از پانصد دانشكده زماني اينكار با قدرت كم و قلمرو كوچكي از جهان صورت مي گرفت كه به شكل كشور كشايي توسط قومها وقبيله هاي كوچك و بزرگ ظاهر مي شد. هر چه دامنه قدرت افزايش مي يافت افراد به فكر كردن بخشهاي بزرگتري از جهان مي افتد كه جنگهاي خانمان سوز اول ودوم ويا لشگر كشيهاي چنگيز و اسكندر و ... از آن جمله بود و اكنون هرچه به سمت آينده پيش رويم شاهد حركت از كشور كشايي بسوي بازار گشايي داخلي و بازارگشايي جهاني هستيم.امروز فرماندهان كهن ديروز كه با زور و شمشير و يا توپ و زير دريايي به كشور گشايي و جهان گشايي مي پرداختند.جاي خود را به افرادي داده اند كه برخي به آنها لقب (بازاردان-مديران-كارآفرينان)را داده اند.


اهميت رفتار و نگرش 

اكثر مردم شرايط را حاكم بر زندگي خود مي دانند، حال آن كه كار آفرين از رفتار و نگرش خود بهره مي گيرد تا شرايط را مهار كند. ذهنيت مثبت كمك مي كند تا فكر خود را بر فعاليت ها و رويدادهاي مورد نظر و بر نتايجي متمركز سازيد كه اميدواريد به آنها دست يابيد. 

حتي در تجربيات منفي چيزهاي مثبتي هست. بايد نسبت به هر رويدادي ذهنيت مثبت داشته باشيد و از هر تجربه اي نفع آن را جستجو كنيد. 

- انديشه و فكر خود را تنها بر پرداختن به فعاليت هاي مثبت متمركز كنيد. 

- اهداف مثبتي را در كار خود بر گزينيد. 

- با كساني كه كار آفرينانه مي انديشند و عمل مي كنند رفت و آمد كنيد، چون اين احتمال وجود دارد كه برخي از انديشه ها، طرز فكرها و دفتار اين افراد را كسب نماييد. 

- توجه داشته باشيد كه مهار ذهنتان در دست شماست و از بار آوري آن بهره مي گيريد. 

- اگر فكري نتيجه دلخواه به بار نمي آورد از انديشيدن درباره آن و با در صورت لزوم رها كردن نهراسيد. 

- محيط كار شما بر عملكرد شما تاثير دارد، اگر محيط كاري يا زندگي شما مناسب نسبت به محيط ديگري برويد كه مثبت تر باشد و به دستيابي به اهداف مورد نظرتان بيانجامد، اما همواره به خاطر داشته باشيد كه مهم ترين محيط فكري و فضاي درون جمجمه شماست. 

- با كار كردن، تنش هاي ذهني را از خود دور سازيد، افكار خود را برمساله خاصي متمركز سازيد، همين كه به تصميم رسيديد براي حل مساله دست به كار شويد. 

- و در آخر اينكه براي روبهرو شدن تنش ها توجه به نكات زير ضروري است: 

1- ميانه روي در خوردن و نوشيدن 

2- ورزش و استراحت كافي 

3- خودداري از استعمال دخانيات 

4- جدا كردن امور مهم از امور فوري و از ساير امور در گام نخست رسيدگي به مسايل مهم با دست زدن به عمل به جاي نگراني و پيش بيني برنامه هاي براي وضعيت هاي احتمالي به منظور مقابله با بدترين بهترين و محتمل ترين ..... حالت هاي ممكن و در پايان اين كه: 

در كاهش تنش ها به ياد داشته باشيد كه كار خود را بايد با حوصله بر نامه ريزي كنيد و بكوشيد تا بر اساس برنامه پيش برويد. 

كار آفرين بازاردان 

ديدگاهي كه بازاريابي را برابر فروش مي داند، نه تنها نزد گروه بزرگي از مردم عادي، كه نزد بسياري از دست اندركاران بازرگاني هم درست پنداشته شده است. اما در حقيقت اين چنين نيست. 

هر چند فروش برخي از بازارداني يا مديريت در بازار است؛ ولي بازار يابي يا آنچه كه ما بدان بازارداني مي گوييم، مفهومي بس گسترده تر دارد. 

يك ارزش آفرين بازاردان وظيفه دارد نيازهاي بر آورده نشده را شناسايي كرده و براي آنها پاسخ مناسبي بيابد. 

هنگامي كه اين كار درست انجام شود، مردم محصول تازه را خواهند پسنديد و ستايش از آن محصول با شتاب دهان به دهان مي شود و فروش هم به آساني پيش مي رود. اما تا افراد در جستجوي شناخت درست نيازهاي مصرف كنندگان خود نباشند و توليد مناسبي صورت نگيرد، فروشي هم در كنار نخواهد بود. پس مي توان اين گونه گفت كه بازاريابي را نمي توان برابر با فروش پنداشت. زيرا اين فعاليت (بازارداني-marketing ) خيلي بيشتر از آنكه سازمان محصولي توليد كرده باشد، آغاز مي شود.در حقيقت بازارداني مشق شب و تمريني است كه كارآفرينان (ارزش آفرينان) به ياري آن نياز مردم را ارزيابي مي كنند و علاقه مندي آنان مي سنجند، فرصت ها را شناسايي مي كنند و فروش، پس از توليد محصول مورد نياز بازار، پا به ميدان مي گذارند.بازارداني در جريان چرخه زندگي محصول (product life cycle ) به كار خود ادامه مي دهد،مي كوشد تا مشتريان تازه اي بيابد كار آيي و اثر بخشي محصول را افزايش مي دهد، از نتيجه گيري روند فروش چيزهاي تازه اي بياموزد، و سرانجام موجب تكرار خريد محصول شود. بسياري از كارآفرينان و دست اندركاران بازارداني از رفتار برخي مديران مالي سازمان گله مند هستند زيرا بازارداني را نه سرمايه گذاري كه نوعي هزينه مي پندارند و بيش تر در چستجوي نتيجه گيري هاي كوتاه مدت هستند (2000 وPhilip Kotler ) در حالي كه بهتر است رويكرد و تمركز بر برنامه هاي دراز مدت معني دار باشد. اشتباه دومي كه معمولا در بسياري از سازمان ها وجود دارد اين است كه واحد بازارداني را بيش تر يك واحد اداري مي دانند. يك ديدگاه كوتاه بينانه ديگر اين است كه بسياري(بازارداني-Marketing ) را تنها يك واحد معمولي در هرم سازماني مي دانند كه مي تواند نقش مهمي درماندن يا ازدست رفتن شركتها داشته باشد. يكي از كارآفرينان برتر جهان گفته مشهوري دارد. او مي گويد:بازارداني آنچنان در كارآفريني اهميت دارد كه نمي توان اداره آن را تنها به واحد بازارداني وا گذاشت. او در ادامه مي گويد: يعني آنقدر اين واحد پر اهميت است كه مدير عامل خود بايد هدايت آن را بر عهده گيرد. به زبان ساده تر، يعني همه واحدها در يك شركت مي بايد نسبت به مشتري و مصرف كننده خوب عمل كنند. چون نتيجه رفتار آنها بر درآمد نهايي شركت اثر مي گذارد. بسياري از كارآفرينان (ارزش آفرينان) مي پندارند كه در دنياي رقابتي امروز، تمايز كردن خود از ديگران خيلي دشوار است (بي ترديد چنين است) ولي چنانچه هوشمندانه رفتار كنيم، راهي تازه براي خدمت بهتر و عرضه سودمندي هاي تازه به مشتريان پيدا مي شود. نبايد فراموش كرد كه جوهره ارزش آفريني در اقتصاد امروز توانايي بهره گيري هوشمندانه از خلاقيت و نوآوري دروني مان است،انديشمندانه بينديشيم. 

ويژگيهاي افراد خلاق و نوآور 

افراد از نظر خلاقيت متفاوت هستند، افراد خلاق شايد از انعطاف پذيري بيشتري برخوردار هستند و ممكن است هنگام بروز مسئله راه حلها ي گوناگون پيشنهاد كنند، آنها ساعتهاي طولاني كار مي كنند و مي كوشند تا به كارهاي سخت دست بزنند و درمدد حل مسائل گوناگون ساده يا دشوار برمي آيد. افراد خلاق بيش از آنكه پاداشهاي حاصل از موفقيت عمل كنند به نفس پيشرفت وپيروزي مي انديشند و هميشه تلش مي كنند كارهاي خود را به بهترين شكل ممكن انجام دهند. افراد خلاق و نوآوردر پي فرصتهايي هستند كه بيشتر افراد و مديران معمولاً نمي توانند آنها را ببينند.اين افراد تمايل دارند مستقل باشند، آنها ممكن است دستورات را ناديده گرفته و از دستورات سرپيچي كند.آنها ممكن است بينش خاصي را دنبال كنند و ممكن است پارا از شرح شغل رسمي خود فراتر گذارند.آنها با شور و اشتياق اما به طور واقع بينانه اهدافي را دنبال كردند و قادرند نتايج حاصل از نو آورينشان را تشخيص دهند.آنها مي توانند گامهاي لازم براي تبديل ايده يا انديشه به واقعيت را تدوين و اجرا نمايند.آنها اهل عمل بوده و منتظر صدور مجوز شروع نمي مانند.به طور كلي مي توان گفت كه افراد خلاق و نوآور داراي ويژگي هاي زير هستند. 

الف)بخش زيادي از وقت و انرژي خود را صرف توجه دقيق به اطراف خود مي كنند. 

ب)از كنجكاوي فوق العاده برخوردار بوده و در جستجوي موضوعات تازه و ناشناخته و عجيب هستند به همين دليل آنها پرشسهاي بيشتر و پيچيده تري را در مقايسه با افرادي كه از توانايي خلاقيت كمتري برخوردار هستند مطرح مي كنند. 

ج) آنها نه براي پاداش بلكه بدليل دست يافتن به بينش و هدف خود بر انگيخته مي شود. 

د) آنها انعطاف پذير بوده و توانايي تعقيب و دستيابي به راه حل مشكل را از راههاي گوناگون دارا مي باشد.مديريت افراد خلاق در سازمانها دشوار است. آنها اگرچه به دستور گرفتن از ديگران اعتقاد ندارند ولي نياز مبرم به پذيرفتن، واقع شدن دارند زيرا اين احساس براي آنها آرامش خاطر ايجاد مي كند. افراد خلاق و نو آور ممكن است گروههاي مختلفي را تشكيل داده كه بايد توسط رهبر و مديري خلاق نيز دارا شود. 

برخي ويژگيهاي كارآفرينان (ارزش آفرينان) 

1- خلاقيت و نوآوري 

2- تجربه گذشته كارآفرينان 

3- نياز به پيروزي يا توفيق طلبي 

4- مركز كنترل 

5- تمايل به خاطره پذيري 

6- تحمل ابهام 

7- پشتكار 

8- شرايط كودكي كارآفرينان فردي 

اديسون مي گويد: چاره هر كار 99% تلاش و كوشش و عرق ريختن است وتنها 1% الهام و شانس مي باشد. 

و انيشتن مي گويد: هر پيروزي نيازمند 90% تلاش و كوشش و تنها10% الهام و شانس مي باشد. 

الگوي كارآفرينان 

1- تحقيقات درباره بازار 

2- بخش بندي بازار 

3- تعيين بازار هدف 

4- جايگاه يابي 

5- طراحي آميزه بازارداني مناسب 

6- اجرا 

سابقه کارآفرینی در دنیا:

در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که در کار مأموریت نظامی بودند کارآفرین می خواندند و پس از آن نیز برای مخاطرات دیگر نیز همین واژه با محدودیت‌هایی مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال ۱۷۰۰ میلادی به بعد درباره پیمانکاران دولت که دست اندرکار امور عمرانی بودند، از لفظ کارآفرین زیاد استفاده شده است.
کارآفرینی و کارآفرین اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه‌های خود تشریح کرده‌اند. ژوزف شومپیتر با ارائه نظریه توسعه اقتصادی خود در سال ۱۹۳۴ که همزمان با دوران رکود بزرگ اقتصادی بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد سود، مورد توجه قرار گیرد و به همین دلیل وی را «پدر کارآفرینی» لقب داده‌اند.
از نظر وی «کارآفرین، نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است » و نقش کارآفرینی عبارت است از «نوآوری یا ایجاد ترکیب های تازه از مواد». همچنین کارآفرینی از سوی روانشناسان و جامعه‌شناسان با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگیها و الگوهای رفتاری آنها با بررسی و تحقیق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است.
 
تفاسیر تاریخی از مفهوم کارآفرینی
به طور کلی و با عنایت به موارد اشاره شده در فوق ، سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی را می‌توان به پنج دوره تقسیم نمود:
دوره اول ( قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی): در این دوره به صاحبان پروژه‌های بزرگ که مسئولیت اجرایی این پروژه‌ها همانند ساخت کلیسا، قلعه ها، ‌تأسیسات نظامی و …. از سوی دولتهای محلی به آنها واگذار گردید، کارآفرین اطلاق می‌شد. در تعاریف این دوره پذیرشِ مخاطره، لحاظ نشده است.
دوره دوم ( قرن ۱۷ میلادی): این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی در اروپا بوده و بعد مخاطره پذیری به کارآفرینی اضافه شد. کارآفرین در این دوره شامل افرادی همانند بازرگانان، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی می‌باشد.
دوره سوم ( قرون ۱۸و ۱۹ میلادی): در این دوره کارآفرین فردی است که مخاطره می‌کند و سرمایه مورد نیاز خود را از طریق وام تأمین می‌کند، بین کارآفرین و تأمین کننده سرمایه (سرمایه‌گذار) و مدیر کسب و کار در تعاریف این دوره تمایز وجود دارد.
دوره چهارم ( دهه‌های میانی قرن بیستم میلادی): در این دوره مفهوم نوآوری شامل خلق محصولی جدید، ایجاد نظام توزیع جدید یا ایجاد ساختار سازمانی جدید به عنوان یک جزء اصلی به تعاریف کارآفرینی اضافه شده است.
دوره پنجم، دوران معاصر( از اواخر دهه ۱۹۷۰ تاکنون ): در این دوره همزمان با موج ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و نیز مشخص شدن نقش کارآفرینی به عنوان تسریع کننده این سازوکار، جلب توجه زیادی به این مفهوم شد و رویکرد چند جانبه به این موضوع صورت گرفت. تا قبل از این دوره اغلب توجه اقتصاددانان به کارآفرینی معطوف بود، اما در این دوره به تدریج روانشناسان، جامعه ‌شناسان و دانشمندان و محققین علوم مدیریت نیز به ابعاد مختلف کارآفرینی و کارآفرینان توجه نموده‌ا‌ند.
تا دهه ۱۹۸۰ سه موج وسیع ، موضوع کارآفرینی را به جلو رانده است:
موج اول: انفجار عمومی مطالعه و تحقیق در قالب انتشار کتابهای زندگی کارآفرینان و تاریخچه شرکتهای آنها، چگونگی ایجاد کسب و کار شخصی و شیوه‌های سریع پولدار شدن می‌باشد. این موج از اواسط دهه ۱۹۵۰ شروع می‌شود.
موج دوم: این موج که شروع آن ازدهه ۱۹۶۰ بوده شامل ارائه رشته‌های آموزش کارآفرینی در حوزه‌های مهندسی و بازرگانی است که در حال حاضر این حوزه‌ها به سایر رشته‌ها نیز تسری یافته است.
موج سوم: این موج شامل افزایش علاقمندی دولتها به تحقیقات در زمینه کارآفرینی و بنگاههای کوچک، تشویق رشد شرکت‌های کوچک و انجام تحقیقات در خصوص نوآوری‌های صنعتی می‌شود که از اواخر دهه ۱۹۷۰ آغاز شده است
سیر تاریخی مفهوم کارآفرینی

ریشه‌ی واژه کارآفرینی از کلمه‌ی فرانسوی Entreprendre، اصطلاحا به معنای واسطه یا دلال، مشتق شده است. این واژه در طول زمان همراه با تحول شیوه‌های تولید و ارزش‌های اجتماعی دچار دگرگونی و افزایش مفاهیم در بر گیرنده شده است. از آن‌جا که بررسی این تحولات و موارد کاربرد این واژه تا حد زیادی در راستای توسعه‌ی نظریه‌ی کارآفرینی حرکت کرده است، مروری داریم به پنج دوره دگرگونی، در مفهوم کارآفرینی.

دوره‌ی اول: قرون 15 و 16 میلادی «صاحبان پروژه‌های بزرگ»
اولین تعاریف کارآفرینی در این دوره ارائه می‌شود. این دوره همزمان با دوره‌ی قدرتمندی ملاکین و حکومت‌های فئودالی در اروپا است. کارآفرین کسی است که مسئولیت اجرای پروژه‌های بزرگ را بر عهده می‌گیرد و البته در این راه مخاطره‌ای را نمی‌پذیرد، زیرا عموما منابع توسط حکومت محلی تامین می‌شود و او صرفا مدیریت می‌کند. نمونه‌ی بارز کارآفرین در این دوره معماران مسئول ساخت کلیسا، قلعه‌ها و تاسیسات نظامی هستند.

دوره‌ی دوم: قرن 17 میلادی «مخاطره‌پذیری»
در این دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتی بعد جدیدی به کارآفرینی اضافه شد: مخاطره. کانتیلون یکی از اولین محققین این موضوع، کارآفرینی را این گونه تعریف می‌کند: «کارآفرین کسی است که منابع را با قیمت نامشخص می‌خرد، روی آن فرایندی انجام می‌دهد و آن را به قیمتی نامشخص و تضمین نشده می‌فروشد، از این رو مخاطره‌پذیر است.» کارآفرین در این دوره شامل کسانی نظیر بازرگانان، صنعتگران و دیگر مالکان خصوصی می‌گردید.

دوره‌ی سوم: قرون 18 و 19 میلادی و اوایل قرن بیستم «تمایز کارآفرینان از دیگر بازیگران صحنه‌ی اقتصاد»
در این دوره ابتدا کارآفرین از تامین‌کننده‌ی سرمایه متمایز می گردد. یعنی کسی که "مخاطره" می‌کند، با کسی که سرمایه را تامین می‌کند، متفاوت است. ادیسون به عنوان یکی از کارآفرینان این دوره پایه‌گذار فناوری‌های جدید شناخته می‌شود، ولی او سرمایه‌ی مورد نیاز فعالیت‌های خود را از طریق اخذ وام از سرمایه‌گذاران خصوصی تامین می‌کرد. همچنین در این دوره میان کارآفرین و مدیر کسب و کار نیز تفاوت گذارده می‌شود. کسی که سود حاصل از سرمایه را دریافت می‌کند با شخصی که سود حاصل از توانمندی‌های مدیریتی را دریافت می‌کند، تفاوت دارد.

دوره‌ی چهارم: دهه‌های میانی بیستم میلادی «نوآوری»
مفهوم نوآوری در این دوره به یک جزء اصلی تعریف کارآفرینی تبدیل می‌شود. از تعاریف برآمده از این دوره می‌توان موارد زیر را نام برد. کارآفرین فردی نوآور و توسعه‌دهنده‌ی فناوری‌های به کار گرفته نشده است (جوزف شومپیتر 1934). کارآفرینان کسب و کاری جدید را شروع می‌کنند در حالی که دیگران برخلاف آنان تغییرات اندکی در محصولات موجود می‌دهند.(ویکلن، 1979). مفهوم نوآوری می‌تواند شامل همه چیز، از خلق محصولی جدید تا ایجاد یک نظام توزیع نوین یا حتی ایجاد یک ساختار سازمانی جدید برای انجام کارها باشد. اضافه شدن این مفهوم به خاطر افزایش رقابت در بازار محصولات و تلاش در استفاده از نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی در کسب و کارهای موجود و بقای آنهاست.

دوره‌ی پنجم: دوران معاصر (از 1980 تاکنون) «رویکرد چند جانبه»
در این دوره همزمان با موج جدید ایجاد کسب و کارهای کوچک و رشد اقتصادی و شناخته شدن کارآفرینی به عنوان تسریع‌کننده‌ی این ساز و کار، توجه زیادی به این رشته جلب شد. تا این زمان کارآفرینی فقط از دیدگاه محققان اقتصادی مورد بررسی قرار می‌گرفت، ولی در این دوره توجه جامعه‌شناسان و روان‌شناسان نیز به این رشته معطوف گردید. عمده توجه این محققین بر شناخت ویژگی‌های کارآفرینان و علل حرکت فرد به سوی کارآفرینی است. از تعاریف شناخته شده‌تر این دوره می‌توان به مورد زیر اشاره کرد: کارآفرینی روند پویایی در جهت ابجاد و افزایش سرمایه است، این کار توسط کسی انجام می‌شود که مخاطره‌ی از دست دادن زمان یا فرصت‌های شغلی دیگر را با هدف ایجاد ارزش برای یک محصول یا خدمت می‌پذیرد (رابرت رونستات، 1983).

امروزه واژه‌ی کارآفرینی مفاهیم زیر را به ذهن متبادر می‌سازد:
نوآوری
مخاطره‌پذیری
ایجاد یا تجدید ساختار یک واحد اقتصادی، اجتماعی
رضایت شخصی و استقلال‌طلبی

کارآفرین ایده‌ای را یافته و آن را تبدیل به فرصتی اقتصادی می‌کند. در فضای کسب و کار، فرصت، فکر نویی است که قابلیت تجاری شدن دارد. آگاهی از محیط، بازار و نیازهای مشتری و نگرش کارآفرین او را در یافتن فرصت و پرداختن به آن یاری می‌دهد. سپس کارآفرین یک طرح تجاری می‌نویسد که در آن مسائلی چون بازار محصول یا خدمت، مسائل حقوقی و قانونی شرکت، تأمین سرمایه‌ی راه‌اندازی و رشد، سازمان‌دهی و مدیریت کسب و کار را بررسی می‌نماید. در واقع کارآفرین مانند یک رهبر ارکستر وظیفه دارد که مهارت‌ها و توانایی‌های مختلف را در کنار هم جمع نماید و برنامه‌ای تدوین شده ارائه دهد. همان طور که صدا باید دلنشین باشد، طرح نهایی کارآفرین نیز باید زیبا باشد.
دو رویکرد متفاوت به کارآفرینی وجود دارد: رویکرد شخصیتی و رویکرد رفتاری. در رویکرد شخصیتی، تمرکز بر کارآفرین و شناسایی ویزگی‌های فردی اوست. در واقع این رویکرد تقدم زمانی دارد چرا که اول کارآفرینان وجود داشتند و بعد کارآفرینی به عنوان یک مفهوم مستقل به وجود آمد. در رویکرد رفتاری تکیه بر رفتارهای کارآفرین در فرآیند راه‌اندازی یک کسب و کار است. البته قابل ذکر است امروزه کارآفرین تنها یک جزء از فرآیند کارآفرینی است. در انتها، شاید بهترین تعریفی که می‌توان ارائه کرد این است که کارآفرینی عبارت است از فرآیند نوآوری و بهره‌گیری از فرصت‌ها، با تلاش و پشتکار بسیار و همراه با پذیرش ریسک‌های مالی، روانی و اجتماعی که با انگیزه‌ی کسب سود مالی، توفیق‌طلبی، رضایت شخصی و استقلال صورت پذیرد (هیسریچ، 1985).

افق کارآفرینی در جهان

تردیدی وجود ندارد که در سال ۲۰۱۷ در مقایسه با اکنون، کسب و کارها مدیرانی جوان تر خواهند داشت و تعداد زنان کارآفرین بیش تر خواهد شد. همچنین به سبب رشد درهم تنیدگی اقتصادها، شرکت های کوچک و متوسط ویژگی جهانی بیشتری پیدا خواهند کرد. روندی که طی یک دهه گذشته در اکثر کشورهای جهان آغاز شده است یعنی تسهیل فعالیت شرکت های کوچک و متوسط به عنوان مهم ترین عوامل ارزش آفرینی در اقتصاد، طی دهه آینده نیز ادامه پیدا خواهد کرد. طی سال های اخیر تحولات متعددی باعث تغییر افق های سیاسی و اقتصادی کشورها شده است، اما در یک واقعیت هیچ تغییری ایجاد نشده و آن اهمیت کارآفرینی است.
کارآفرین ها در بهبود شاخص های مهم اقتصاد از جمله اشتغال، بهره وری و رشد اقتصادی نقش محوری داشته و خواهند داشت. حتی در اقتصادهای عمدتا دولتی، سیاستگذاران با درک اهمیت کارآفرینی، در حال مهیا کردن ابزارهای گوناگون برای تسهیل فعالیت شرکت های کوچک و متوسط هستند. در حال حاضر در کشورهای پیشرفته عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD) بیش از ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی حاصل فعالیت این گونه شرکت ها است و در ایالات متحده حدود ۷۰ درصد شغل ها توسط شرکت های کوچک و متوسط ایجاد شده است.
تحلیلگران معتقدند طی یک دهه آینده بر تعداد و کیفیت فعالیت اقتصادی کسب و کارهای کوچک به شدت افزوده خواهد شد. طی یک دهه گذشته شرکت های متوسط برای کاهش هزینه ها به ادغام تن داده اند و مبنای تشکیل شرکت های بزرگ شده اند. به نظر می رسد با تشکیل شرکت های کوچک و موفقیت آن ها زمینه برای طی شدن روند شکل گیری شرکت های متوسط بزرگ فراهم می شود.
الگوی تشکیل شرکت ها و کسب و کارهای کوچک در کشورهای ثروتمند و در حال توسعه از جنبه های مختلف با هم متفاوت است. در کشورهای در حال توسعه سرعت تشکیل شرکت های کوچک و متوسط بسیار بالاتر از کشورهای ثروتمند بوده است و طی دهه آینده نیز همین وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد. به نظر می رسد در کشورهای دسته نخست شرکت های کوچک در مرحله اول صنعتی شدن هستند. از طرف دیگر در کشورهای بادرآمد بالا شرکت ها یا بزرگ هستند و جا افتاده و یا کوچک و فعال در حوزه تکنولوژی های پیشرفته. کشورهایی که تازه وارد روند توسعه شده اند. به سبب رشد درآمد سرانه، زمینه تا اندازه ای برای کارآفرینی نسل جدید فراهم است.
این زمینه با تغییراتی که دولت ها در قوانین می دهند فراهم تر می شود. به همین علت است که طی دهه گذشته نرخ تشکیل کسب و کارهای کوچک و متوسط در کشورهایی نظیر روسیه، تایلند، رومانی، کلمبیا و... رشدی دو رقمی داشته است. در این نوع کشورها کارآفرینی حاصل فعالیت شخصی یا گروهی جوانان تحصیلکرده بوده در حالی که در کشورهای غربی یا با درآمد بالا سن کارآفرین ها در هنگام آغاز به فعالیت به طور متوسط بین ۴۵ تا ۵۵ سال بوده است.
طی یک دهه آینده با افزایش سن کارآفرین ها در کشورهای در حال توسعه و ورود جوانان کشورهای توسعه یافته به حوزه کارآفرینی الگوی یاد شده تغییر خواهد کرد. نکته مهمی که لازم است دولت ها در گروه اول کشورها مورد توجه قرار دهند این است که باید از تمام پتانسیل های کارآفرینی کشور یعنی افراد در تمام سنین و زن و مرد استفاده شود در غیر این صورت رشد اقتصادی متوقف خواهد شد. روند بعدی در حوزه کارآفرینی طی سال های آینده متنوع شدن محصولات و خدمات شرکت هاست. عامل اصلی این تحول پیشرفت فن آوری اطلاعات و گرایش نسل جوان تمام کشورها به استفاده از این فن آوری به عنوان ابزار استقلال اقتصادی و تشکیل کسب و کار است. پیشرفت های علمی و تکنولوژیک به گونه ای بوده است که هیچ کشوری نمی تواند از بهره گیری از آن احساس بی نیازی کند.
اقتصاددان ها معتقدند دو عامل اصلی در تحولات اقتصادی و کارآفرینی در دهه آینده تعیین کننده بازی خواهد کرد: عامل نخست تلاش دولت ها جهت فراهم کردن زمینه فعالیت های کارآفرینانه مردم و عامل دوم روند جهانی شدن پیشرفت های علمی و تکنولوژیک است. در این میان مسلما عامل نخست اهمیت بیش تری دارد، زیرا اگر موانع بر سر راه کارآفرین ها باقی بماند، دستاوردهای تکنولوژیک به سختی می تواند به مشتاقان فعالیت های اقتصادی کمک کند کسب و کارهایی را تاسیس کنند. از سوی دیگر سرمایه گذاران بین المللی نیز مبنای جریان پول و سرمایه خود را میزان تمایل دولت ها به جذب سرمایه گذاری خارجی می دانند. اقتصادهای بسته انعطاف بازار کار را کاهش می دهند. در چنین محیط هایی کارآفرین ها به جای تاکید بر نوآوری و استفاده از تکنولوژی های جدید و کیفیت محصولات تلاش می کنند به مراکز قدرت سیاسی و اقتصادی وابسته شده و قوانین و مقررات را دور بزنند. این شرایط باعث فساد اقتصادی و کاهش رقابت پذیری اقتصاد در برابر با اقتصادهای باز و سالم می شود. فرصتی که طی دهه آینده در اختیار کشورهاست و آن ها می توانند از آن برای توسعه زیرساخت های اقتصادی و اصلاح مقررات استفاده کنند. فرصتی منحصر به فرد و استثنایی است. طی این دهه آن دسته از کشورها که در مسیر اصلاحات اقتصادی قرار می گیرند برای همیشه در حوزه کارآفرینی از دیگر کشورها جلو خواهند بود. به ویژه در کشورهایی که جمعیت جوان دارند کارآفرینی عامل اصلی اشتغال، توسعه پایدار، ثبات اجتماعی و رفاه مردم خواهد بود. به این ترتیب طی یک دهه آینده تفکیکی کاملا قابل ملاحظه بین دو گروه کشورهای یاد شده به وجود خواهد آمد.
در حال حاضر در کشورهای با درآمد سرانه پایین شکل غالب کارآفرینی، کسب و کارهای بسیار کوچک است که از یک تا سه نفر در آن مشغول فعالیت هستند. این شکل فعالیت اقتصادی با آن که به کاهش بیکاری کمک می کند اما از آن جا که نقش کوچکی در برنامه های کلان اقتصاد ملی دارد نمی تواند آن طور که ضروری است به اقتصاد برای افزایش رقابت پذیری و رشد بهره وری کمک کند. با رشد سرانه درآمد امکان مصرف افزایش یافته و نیاز به محصولات و خدمات بالا می رود. در این حالت کارگاه ها و کسب و کارهای کوچک قادر به تامین نیازهای رو به رشد مصرف کنندگان نیستند. در این مرحله یا کارآفرین ها به تغییر ساختار تولید خود می پردازند یا کشور به واردکننده محصولات مورد نیاز تبدیل می شود در کشورهای در حال توسعه دارای درآمدهای نفتی واردات مشکل را برای کوتاه مدت حل می کند، اما بیکاری همچنان ادامه خواهد یافت. در کشورهای در حال توسعه فاقد درآمدهای نفتی یا منابع طبیعی، فقر افزایش می یابد. به این شکل کشورهای در حال توسعه چه ثروتمند چه فقیر چاره ای جز تسهیل فرآیند تشکیل کسب و کارهای جدید ندارند، زیرا تنها از این طریق توسعه اقتصادی متوازن خواهد بود و در بلندمدت بنیان های اقتصاد استحکام پیدا خواهند کرد.
از آن جا که کارآفرینی پدیده ای پیچیده و دارای ابعاد گوناگون است حرکت به سوی آن باید حرکتی حساب شده و همه جانبه باشد. الگوی اصلی توسعه اقتصادی در دهه آینده و سده حاضر الگویی است که کارآفرینی مدرن محور آن را تشکیل می دهد و منظور از کارآفرینی مدرن استفاده از تمام ابزارهای جدید برای توسعه فعالیت اقتصادی، متناسب با نیاز ملی و بین المللی است. نقش دولت ها در این میان، کاهش موانع غیرضروری، ایجاد جو مناسب، اصلاح مقررات، وام دهی، ایجاد امکانات آموزش در تمام سطوح و رفع نگرانی های صاحبان کسب و کارهاست. در حوزه هایی نظیر آموزش یا اصلاح مقررات، تنها دولت ها قادر به برنامه ریزی کلان و حرکت دادن اقتصاد در مسیر صحیح توسعه هستند.
طی دهه آینده روندهای زیر در حوزه کارآفرینی مشاهده خواهد شد:
۱) افزایش تعداد کارآفرین های زن به ویژه در کشورهای آسیایی و اروپایی
۲) بالا رفتن متوسط سن کارآفرین ها در تمام نقاط جهان
۳) کاهش متوسط سن زنان کارآفرین در کشورهای صنعتی و ثروتمند
۴) افزایش نقش تکنولوژی در فعالیت های کارآفرینانه
۵) محوریت نوآوری در کارآفرینی و متنوع شدن محصولات و خدمات کسب و کارها
۶) شدت یافتن رقابت جهانی بین واحدهای تولید و خدماتی

منابع:http://www.parsmodir.com،http://vista.ir/http://isfp.ir/http://www.daneshju.ir/

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 14
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 52
  • بازدید ماه : 52
  • بازدید سال : 1,447
  • بازدید کلی : 10,864