loading...
کار افرینی
مهدی جاویدی بازدید : 2032 دوشنبه 11 خرداد 1394 نظرات (0)

کارآفرینی از دیدگاه اقتصاددانان

يكشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۰۱ ب.ظ

کارآفرین و کارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرارگرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه های اقتصادی خود تشریح نموده اند. در ادامه، بر اساس سیر تاریخی، تعاریف کارآفرینی و کارآفرین از دیدگاه اقتصاددانان بررسی می گردد.

در او ایل قرن هجدهم "برنارد دو بلیدور" [1] اقتصاد دان فرانسوی تعریف فراگیرتری را ارائه نمود که عبارت بود از خریداری نیروی کار و مواد اولیه به بهایی نامعین و به فروش رساندن محصولات به بهایی طبق قرارداد.

"ریچارد کانتیلون"[2] در حدود سال 1730 بین زمین داران، دستمزد بگیران و کارآفرینان، تمایز قائل شد. او به سه عنصر اصلی در خصوص فعالیت کارآفرینان اشاره نمود، اول آنکه آنها در یک محیط همراه با عدم قطعیت فعالیت می کنند، دوم آنکه آنها در صورت نداشتن توانایی زیاد برای فعالیت اقتصادی، با فساد و تباهی خاصی مواجه می شوند و سوم اینکه آنها سرمایه اولیه را خودشان فراهم می آورند (رامبال[3]، 1989 ص،17) وی در تعریف کارآفرین می آورد: "فردی است که ابزار تولید [4]را به منظور ادغام آنها برای تولید محصولاتی قابل عرضه به بازار، ارائه می کند"(پالمر[5]1987، ص 37 ). کارآفرین در هنگام خرید از قیمت نهایی محصولات، اطلاع ندارد، از این رو "کانتیلون " عناصر "هدایتگری"[6] و "حدس وگمان "[7] را در تعریف کاربردی خود وارد می نماید. وی در اثر خود تحت عنوان (مقاله ای در باب ماهیت عمومی تجارت[8]) در سال 1755 کارآفرین را به مثابه ی واژه ای فنی مورد توجه قرار می دهد. از دیدگاه وی جوهره کارکرد کارآفرین همانا تحمل عدم قطعیت می باشد؛ او هر کس راکه با بهایی نامعین دست به خرید و فروش بزند،کارآفرین می داند(کو چران ،1968،ص 87).

"آدام اسمیت"[9]  1775 با آنکه تأثیر "کانتیلون" بر تفکر وی آشکار است، نقش کارآفرین را در صحنه فعالیت فراگیر اقتصادی بسیار جزیی می دانست. وی معتقد بود که کارآفرین سرمایه فراهم می نما ید، اما مرکز نقش پیشرو و هدایتگرانه ندارد. وی نیز همچون د یگر اقتصاددانان کلاسیک، با کارآفرین همچون یک انسان برخورد نمی کرد، بلکه به آن موجودیتی غیرانسانی می بخشید( پالمر،1987، ص88 ).

اقتصاددانان اواخر سده هجدهم از قبیل"فرانسواکنه" [10] و "نیکلاس بودو" [11]زمین را یگانه سرچشمه ی  ثروت می دانستند،و کشاورزان را کارآفرین می خواندند. از آنجا که در اندیشه ی فیزیوکراتها، تنها زمین سرچشمه ی تولیدات تلقی می شد، کارآفرین نیز از جایگاه خاصی برخوردار بود. "بودو" در حوزه کشاورزی تمامی ویژگی های اساسی را در خصوص کارآفرینان معتبر می دانست و متعاقباًدر اثر خود تحت عنوان "پیش درآمدی بر فلسفه ی اقتصادی"[12] به تعریف نقش کارآفرینان پرداخت. در همین ایام "تورگوت"[13] در اثر خود با عنوان "تفکراتی پیرامون تشکیل و توزیع ثروت" [14] در بخش تولیدی از کارآفرین به عنوان کسی یاد کرد که سرمایه خود را در معرض مخاطره قرار می دهد.

"جان با تیست سی" [15] اشراف زاده و صنعتگر فرانسوی در سال (1803) در اثر خود تحت عنوان "پرسش و پاسخ در اقتصاد سیاسی" [16] درباره کار آفرین می نویسد: "کارآفرین عاملی است که تمامی ابزار تولید را ترکیب می کند و مسئولیت ارزش تولیدات، بازیافت کل سرمایه ای را که بکار می گیرد، ارزش دستمزد ها، بهره و اجاره ای که می پردازد و همچنین سود حامل را بر عهده می گیرد". کار آفرین مورد نظر وی عموماً و نه لزوماً سرمایه را بطور فردی فراهم می کند و یا قرض می گیرد. وی برای کامیاب شدن باید از واسطه گری [17]، پشتکار، و دانش پیرامون جهان وکسب وکار برخوردار بوده و باید از هنر مدیریت نیز بهره مند باشد (کوچران،1968). از دیدگاه "سی" کارآفرین سازمان دهنده بنگاه اقتصادی می باشد و در عملکرد تولید و توزیع آن نقش محوری دارد. در واقع وی تنها بر اهمیت کارآفرین در کسب و کار تأکید دارد و کارآفرین را در ارتباط با نوآوری یا ایجاد سرمایه مورد بحث قرار نمی دهد (پالمر،1987،ص88) البته "سی" در تعریف کارآفرینی همچون دیگراقتصاددانان کلاسیک،کارآفرین را مانند سایر عوامل تولید می داند و هویتی غیرانسانی برای او قائل می شود. برخلاف فرانسویان که تعاریف نسبتاً منسجم وگسترده ای را از کارآفرینان ارایه می نمودند، انگلیسی ها سه اصطلاح متفاوت را در خصوص کارآفرین به کار می گرفتند که عبارت بودند از: "ماجراجو" [18]،"متعهد" [19] و "کارفرما"[20].بازرگانان مخاطره جو در سده ی  شانزدهم همان کسانی بودند که فرانسویان ایشان را کارآفرین می دانستند. در سده ی هفدهم فرانسویان لفظ کارآفرین را در مورد پیمانکاران دولت نیز بکار می بردندکه در زبان انگلیسی به ایشان "متعهد" می گفتند و تقریباً در اواخر این سدۀ اصطلاح "کارفرما" و "صاحب طرح" نیز مورد استفاده قرار می گرفت (کوچران، 1968، ص88) این واژه در سال 1848توسط" استیوارت میل"[21] به "کارآفرین " (Entrepreneur) در زبان انگلیسی ترجمه شد. اوکارکرد و عمل کار آفرین را شامل هدایت، نظارت،کنترل و مخاطره پذیری می دانست و عامل متمایز کننده ی مدیر و کارآفرین را مخاطره پذیری معرفی می کرد. (بروکهاوس و هورویتز [22]،1986،ص27) دراواخردهه ی  1870 "افرانسیس واکر" [23] وجه تمایز سرمایه دار و کارآفرین را مورد تأکید قرار داد و کارآفرینان را مهندسان پیشرفت صنعتی و عوامل اصلی تولید خواند.

درسال 1882 "فردریک هاولی" [24]مخاطره پزیری را صفت بارز کارآفرینان دانست، اما آنها را همچون زمین، و سرمایه در زمره عوامل تولید تلقی می نمود. در اواخر سده ی  19،"جان کامونز"[25] به گونه ای غیراصولی سود حاصل از مخاطره پذیری را از انوع دیگر سودها،متمایز نمود. طبق نظر"کامونز" یکی از انوع سود از توانایی کارآفرین و مخاطره پذیری او ناشی می شود و برحسب تغییر وضعیت اقتصادی ، این سود، متغیر و ناپایدار است.

"جان بیتس کلارک " [26]نخستین فردی بود که میان سود کارآفرینانه و مازاد بر بهره (و اجاره) و کاربرد موفقیت آمیز پیشرفت های فناوری،بازرگانی یا تشکیلاتی در فرآیند اقتصادی، ارتباط برقرار ساخته است. جدایی مالکیت بنگاه و مدیریت، سبب شد تا مطالعه ی کارآفرین به گونه ای متمایز از نقش صاحب سرمایه و مالک صورت گیرد. در اوایل سده ی بیستم "آرتور استون دوینگ"[27] مؤسس یا توسعه دهنده [28]را فردی می دانست که فکرها را به کسب و کاری سودآور تبدیل می نمود. وی ویژگی ها یی همچون قدرت تحلیل، ابتکار و واسطه گری را برای مؤسس قائل بود و معتقد بود که هیچ کسب وکاری بدون مؤسس ایجاد نمی شود (کاسون[29]،1982 ،ص 47. )

"آلفرد مارشال"[30] (1891) دراثرخود تحت عنوان "اصول علم اقتصاد"[31]تغییر وضعیت راکه ویژگی ذاتی کسب وکارهای بزرگ و دارای مدیریت مستقل تلقی می شده درک کرده بود. وی معتقد بود آن صفات عمومی که ویژگی دست اندرکاران کسب وکارهای جدید است، باعث گسترش ابعاد کسب وکار می شود.

"فرانک نا یت " [32](1921)درکتاب خود تحت عنوان"مخاطره، عدم قطعیت و سود"[33] کارآفرین را به عنوان عنصر اصلی هر نظام معرفی نمود. وی عدم قطعیت را عاملی جدا نشدنی درتصمیم گیری می دانست و معتقد بود که درهر کسب و کار، موقعیت منحصر به فردی حاکم است و تناوب نسبی رویدادهای پیشین را نمی توان در ارزیابی نتایج احتمالی آینده بکار برد. طبق نظر وی مخاطره های قابل اندازه گیری را می توان از طریق بازارهای بیمه تعدیل نمود، اما این مسأله درخصوص عدم قطعیت صدق نمی کند. کسانی که در شرایط عدم قطعیت شدید به اتخاذ تصمیم می پردازند باید پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز به طور شخصی بپذیرند. چنین افرادی کار آفرین، یعنی صاحب کسب و کار می باشند، نه مدیران حقوق بگیری که در خصوص مسائل جاری و روزمره، تصمیم گیری می کنند (پالمر، 1987، ص 45).  

"ژوزف شومپیتر"[34] (1934) همراه با پذیرفتن کرسی استادی در دانشگاه هاروارد و ترجمه ی "نظریه توسعه اقتصادی" [35] وی به زبان انگلیسی درهمان سال و در دوران روکود بزرگ اقتصادی، سبب شد تا نظر او در خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد سود، از دیدگاهی تازه مورد توجه قرار گیرد. بر طبق نظر"شومپیتر" هم بهره و هم سود ناشی از تغییرات، در محیطی ایستا وجود نخواهد داشت. تحوّل نیز به نوبه ی خود حاصل کار نوآوران کسب و کار یا کارآفرینان خواهد بود.

از آنجا که احتمال می رود یک تغییر، موجب تغییرات دیگر شود، لذا نوآوری ها علاوه بر گرایش به سوی یکدیگر، افزایش یافته و رشد زیادی را از لحاظ سود و فعالیت ایجاد می نمایند (کوچران، 1968، ص 90).

برطبق نظر"شومپیتر" کارآفرین نیروی محرکه ی اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش وی عبارتست از نوآوری یا "ایجاد ترکیب های تازه ازمواد(کاسون، 1982). وی نقش مدیران و افرادی که کسب وکارایجاد می نمایند را ازمفهوم کارآفرین جدا نمود. ازدیدگاه وی هر کدام ازفعالیت های زیرکارآفرینی است:

  • ارایه کالایی جدید،
  • ارایه روشی جدید در فرآیند تولید،
  • گشایش بازاری تازه ،
  • یافتن منابع جدید و
  • ایجاد هرگونه تشکیلات جدید در صنعت.

کارآفرین در این میان باید صاحبان سرمایه را در خصوص مطلوبیت نوآوری خویش متقاعد سازد (پالمر، 1987، ص 48).

درخصوص تشکیل انوع انحصارات صنعتی"شومپیتر"نظرات روشنی دارد. وی می نویسد:

"کارآفرین در چنین ساختارهایی صرفاً نوآور نیست بلکه کسی است که در خصوص تخصیص  منابع جهت بهره برداری از یک اخترع، تصمیم می گیرد. وی عهده دار مخاطره هم نیست، چرا که تحمل مخاطره بر عهده    سرمایه داری است که منابع مالی را به کار آفرین وام می دهد"(شومپیتر،1934 ،ص 40).

بنابراین می توان ملاحظه نمود که کارآفرین مورد نظرشومپیتر، اساساً دارای نقش مدیریتی یا تصمیم گیری است(کاسون ،1982، ص 45 ). درنها یت اینکه وی معتقد بود مخاطره، عاملی است که هم مدیران و هم کارآفرینان آن را تجربه می نمایند. بنابرا ین، مشخصه کارآفرین را نوآوری می دانست و کار یک کار آفرین را "تخریب خلاق " [36]تعریف می کرد. او درکتاب "نظریه اقتصاد پویا"[37] اشاره می کند که تعادل پویا از طریق نوآوری وکارآفرینی ایجاد می گردد و این دو، مشخصۀ یک اقتصاد سالم هستند (دراکر[38]،1985،ص17).کارآفرینی طبق مدل توسعۀ اقتصادی"شومپیت" تخریب خلاق است که به عنوان یک نیروی برانگیزنده در توسعۀ اقتصادی جامعه لازم و ضروری است(کوراتکو و هاجتس[39] 1989، ص 18).

همانطور که اشاره شد از دیدگاه "شومپیتر"، نوآوری ملاک کارآفرینی است. وی می گوید: "ویژگی تعیین کننده ، همانا انجام کارهای نو یا ابداع روش نو در انجام کارهای جاری است". روش نو عبارتست از" تخریب خلاق"نسبت به وضعیتی که خود لااقل سه ویژگی اساسی دارد: نخست اینکه عملاً نمی توان آنرا بر اساس احتمالات آینده درک نمود، دوم ا ینکه تخریب خلاق، مسیر رویداد های آتی و نتایج دراز مدت آنها را شکل می دهد و آخر اینکه تخریب خلاق با موارد ذیل ارتباط دارد:

الف _کیفیت عوامل انسانی موجود در جامعه

ب . قابلیت های موجود در زمینه خاصی از کسب و کار

 ج _ تصمیمات ، اقدامات و الگوی رفتار فردی

ازاین جهت مطالعه " تخریب خلاق" در کسب و کار با مطالعه کارآفرینی مترادف می گردد. از این رو "شومپیتر" مدیر را تنها هنگامی کارآفرین می داندکه تخریب خلاق یا نوآورانه از خود بروز می دهد (کوچران، 1968، ص90)

"هایک"[40](1937) بر نقش کارآفرین در تحصیل و بکار بردن اطلاعات تأکید می ورزد. هوشیاری کار آفرین نسبت به فرصتهای سودآور و آمادگی او برای بهره گیری از آنها از طریق عملیاتی ،از نوع ارزان خریدن از جایی و گران فروختن در جای دیگر، کارآفرینی را در فرآیند بازار به عنصر اصلی بدل می سازد. او کارآفرین را کسی می داند که نسبت به تغییرات، واکنش نشان می دهد. او بر بداعت فعالیت کارآفرین تأکید نمی نماید و معتقد است که تصمیم صحیح همواره تصمیم بر نوآوری نیست و همچنین نوآوری های ناپخته، ممکن است از لحاظ بازرگانی فجایعی را ببارآورد. از نظر وی کار آفرین در سیستم اقتصادی همچون قدرتی است که بازار را در رسیدن به تعادل یاری می نماید و جریان فرآیندهای بازار را بهبود می بخشد (کاسون ، 982 ا ، ص 45 )

"آرتورکول" [41] (1946) کارآفرینی را با فعالیت های عمومی و مستمر مدیران یکسان می دانست وآن را فعالیت هدفمند (شامل یک رشته تصمیمات منسجم) فرد یاگروهی از افراد برای ایجاد، حفظ یا توسعۀ واحد خود،برای کسب و کار و به قصد تولید یا توزیع کالا و خدمات اقتصادی می دانست. نوآوری تنها زمانی در دنیای کسب وکار موفقیت آمیز خواهد بود که نهاد ارائه کننده آن به نحوی کار آمد اداره شود(کو چران ، 1968، ص 90).

وی درکتاب "جایگاه شرکت های اقتصادی در جامعه"[42]می نویسد: "کارآفرینی پلی است بین جامعه به عنوان یک کل به ویژه جنبه های غیر اقتصادی جامعه و مؤسسات انتفاعی تأسیس شده برای تمتّع از مزیّت های اقتصادی و ارضای آرزو های اقتصادی"کورا تکو و هاجتس ،1989 ص 20).

"کلارنس دانهوف" [43](1949)معتقد بود که ذهن کار آفرین متوجه تغییر فرمول است و زمان کمی را صرف اجرای یک فرمول خاص می کند. وی عمل کار آفرین را به سه بخش تقسیم می کند:

تحصیل اطلاعات مرتبط، ارزیابی از لحاظ سودآوری و درآخر راه اندازی و عملیات. از نظر وی تصمیم گیری نقش بنیادی در عملکردکارآفرین دارد (پالمر، 1987 ،ص 48).

"کرزنر" [44](1979) معتقد است که کارآفرینان در اغلب مواقع مالک منابع هم خواهند بود. وی همچنین معتقد بود که مردم اغلب از فرصت هایی که پیش روی آنهاست، غافل می باشند و از سوی دیگر از روشن شدن این فرصت هاکه تا دیروز نبست به آن بی توجه بوده اند، خوشحال می شوند. به نظر وی مشکل اصلی اقتصاد هر جامعه ای نشأت گرفته از عدم درک فرصت ها است. بنابر این اطلاعات بیشتری در مورد ترکیب و ترتیب عوامل لازم است تا بتوان این فرصت ها را درک کرد. به عبارتی دیگر کارآفرینی یعنی آگاهی از فرصتهای سودآور وکشف نشده.

"شولتز"[45] (1980) معتقد است که کارآفرینی توانایی مقابله با عدم تعادل می باشد، نه توانایی مقابله با عدم قطعیت.

"هبرت" و"لینک " [46](1982 ) دوازد، خصوصیت کارآفرین را درسطح اعتقادی، شناسایی کرده اند:

  1.  مخاطره را با عدم قطعیت ارتباط می دهد.
  2.  عرضه کننده سرمایه مالی است.
  3.  مبتکر است.
  4. تصمیم گیرنده است.
  5. رهبر صنعتی است.
  6. مدیر یا رئیس است.
  7. سازمان دهنده یا هماهنگ کننده منابع اقتصادی می باشد.
  8. مالک شرکت تجاری است.
  9. بکار گیرنده عوامل تولیدی است.
  10. پیمانکار است.
  11. حاکم است.
  12. فردی است که منابع را جهت مقاصد مختلف بکار می گیرد.

این دو محقق ، ریسک، عدم قطعیت ، نوآوری و درک تغییر را در تمام تعاریف ، ثابت یافتند و کارآفرین را متخصص در پذیرش مسئولیت برای اتخاذ تصمیماتی می دانند که بر محل، شکل و کاربرد کالاها و منابع مؤسسات تأثیر می گذارد. ازنظر "کاسون "(1982) کارآفرین فردی است که تخصص وی تصمیم گیری عقلایی و منطقی درخصوص ایجاد هماهنگی در منابع کمیاب می باشد. وی می کوشد تا با ارایه مفهوم "واسطه گری" عنصری مشترک را در میان کارآفرینان تشخیص دهد. کارآفرین به عنوان شخصی تعریف می شود که در تخصیص منابع کمیاب بر اساس تصمیمات مبتنی بر قدرت تشخیص فردی، تخصص دارد. کارآفرین معتقد است که وجود کلیه اطلاعات برای اتخاذ یک تصمیم برای او، ضروری است و او راهی را برمی گزیندکه دیگران برنمی گزینند و همواره فکر می کندکه درست می گوید و دیگران در اشتباه می باشند.

"روبرت رونشتات" [47](1985) معتقد است که کارآفرینی فرآیند پویای ایجاد ثروت بیشتر است. این ثروت را افرادی ایجاد می کنندکه مخاطره بزرگ را برحسب سرمایه، زمان و تعهد شغلی درقبال تعیین ارزش کالا یا خدمات می پذیرند.کالاها یا خدمات بخودی خود ممکن است جدید یا بی نظیرباشند یا نباشند، اما کارآفرین با تأمین کردن و تخصیص دادن مهارت ها و منابع ضروری باید به طریقی این ارزش را درکالاها یا خدمات ایجاد کند.

"ویلکن"[48](1992) کارآفرینی را یک متغیر میانجی می داند و از ویژگی تسریع کنندگی،برای تشریح کارآفرینی در توسعه اقتصادی استفاده می کند. وی معتقد است که؛کارآفرینی به عنوان یک تسریع کننده، جرقه ی  رشد و توسعه ی  اقتصادی را فراهم می آورد. او چهار دسته از عوامل را برای ظهور کارآفرینی مهم می شمارد:

  1. _ عوامل اقتصادی: مزیتهای بازار، و فراهم بودن سرمایه
  2. _عوامل غیراقتصادی:مقبولیت کارآفرینی(فرهنگی)، تحّرکات اجتماعی،امنیت، وعواملی همچون طبقه اجتماعی، قدرت وکنترل
  3. -عوامل روانشناختی: نیاز به توفیق، انگیزه ها،و مخاطره پذیری
  4. _ ترکیب عوامل تولید: به منظور ایجاد تغییر در تولید محصولات و خدمات(مارتین و سام)[49]، 1992، ص 89).

"کرچهوف" [50] (1994)کارآفرینان را افرادی می داندکه شرکت های جدیدی راکه سبب ایجاد و رونق شغل های  جدید می شوند، شکل می دهند. بنابرا ین کارآفرینان به وضوح مدیران مالکی مستند که به منظور بهره برداری از نوآوری ها، شرکت های جدید و مستقلی را راه اندازی می کنند. آنها فعالیت خود را با دارایی شخصی خیلی کم و با آرزوی بدست آوردن ثروت هنگفت برای خودشان آغاز می کنند

روند تکامل مفهوم کارآفرینی و دیدگاه های مختلف نسبت به آن

مقدمه:
برای درک مفهوم کارآفرینی به مرور سیر تکاملی مفهوم کارآفرینی و ارائه تعاریف گوناگون از مفهوم کارآفرینی از دید صاحبنظران مختلف می‌پردازیم : 
خاستگاه واژه کارآفرینی کشور فرانسه است. این واژه، از واژه فرانسوی Entreprendre که به معنای متعهد شدن است، گرفته شده است. در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که ماموریتهای نظامی را هدایت می کردند، کارآفرین می‌خواندند. از حدود سال 1700 میلادی به بعد فرانسویان این واژه را برای پیمانکاران دولت که مسئول ساخت جاده، پل، بندر و... بودند به کار بردند. این واژه در ادبیات فارسی ابتدا به معنای کارفرما و سپس کارآفرین ترجمه شد. البته این ترجمه، جامع، مانع و مفید معنای دقیق واژه نیست. در واقع اگر این واژه " ارزش آفرین " ترجمه می شد، به نظر رساتر بود. گرچه معنای واژه ای " ارزش " در ادبیات اقتصادی غرب با معنای آن در ادبیات دینی ما متفاوت است (احمدپور، 1383). در اوایل قرن هجدهم، برنارد دو بلیدور اقتصاددان فرانسوی تعریف فراگیرتری را ارائه نمود که عبارت است از : خریداری نیروی کار و مواد اولیه به بهایی نامعین و به فروش رساندن محصولات به بهایی طبق قرارداد. ریچارد کانتیلون در تعریف کارآفرین می آورد : فردی است که ابزار تولید را به منظور ادغام آنها برای تولید محصولاتی قابل عرضه به بازار ارائه می کند. جان تامپسون می‌گوید : فرایندی که در آن بتوان با استفاده از خلاقیت، عنصر جدیدی را همراه با ارزش جدید با استفاده از زمان، منابع، ریسک و به کارگیری دیگر عوامل، به وجود آورد، را کارآفرینی گویند. کارآفرینی فقط فردی نیست، سازمانی هم می‌تواند باشد. (جان تامپسون، 2000) به عقیده آرتورکول کارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند که شامل یک سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است. از دیگر سو «روبرت نشتات» فرهنگ کارآفرینی را قبول مخاطره، تعقیب فرصتها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تأسیس یک کسب ‌و ‌کار می‌داند. جان باتیست سی می گوید : کارآفرین فردی است که مسئولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را بر عهده می گیرد و کارآفرینی یعنی ارتقاء بازده منابع از سطحی به سطحی بالاتر. طبق نظر شومپیتر (که از سال 1925 تا سال 1932 استاد اقتصاد دانشگاه بُن بود و از سال 1932 تا سال1950 در دانشگاه‌هاروارد تدریس می کرد) کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش وی عبارت است از نو آوری یا ایجاد ترکیب های تازه مواد. استدلال ژوزف شومپیتر این بود که نوآوری در نتیجة کارآفرینی به وجود می آید و به فردی نیاز دارد که ویژگیهای غیرعادی داشته باشد، درصدد بنانهادن یک قلمرو خصوصی باشد، برای رفع موانع، انگیزه داشته باشد و از ایجاد مهارت و به کاربستن آن در جهت کارآفرین شدن، لذت برده و خشنود شود. شومپیتر استدلال می کند که کارآفرینان، ساز و کارهای ایجاد و توزیع ثروت در نظام سرمایه داری هستند. او این فرآیند را ”تخریب خلاق“ می نامد، چرا که کارآفرینان ثروت جدید را از طریق تخریب ساختارهای موجود بازار ایجاد می کنند. آنها مدیران مالک شرکت های جدید و مستقلی هستند که نوآوریها را وارد بازارهای موجود می کنند. چنانچه نوآوری های آنها تقاضا را افزایش دهد و ثروت جدید ایجاد کند، بازارهای موجود را از بین می برد. هنگامیکه این گروه جدید از سهامداران، کارگران و عرضه کنندگان افزایش درآمدها را تجربه می کنند و گروه های قدیمی تر شاهد کاهش درآمد خود می شوند، کارآفرینان ثروت را توزیع می‌کنند و به محض اینکه شرکت های کارآفرین، بزرگ و ثروتمند می شوند، به طعمه ای برای کارآفرینان جدید تبدیل می شوند(احمدپور، 1378). استیونسون و همکارانش معتقدند که کارآفرینی عبارت است از فرایندی که فرصت ها بوسیله افراد (یا برای خودشان یا برای سازمانی که در آن کار می کنند)، بدون توجه به منابعی که در اختیار دارند تعقیب می شوند(هارلی، 1999). تیمونز1999))کارآفرینی را توانایی خلق و ساخت چیزی ارزشمند از هیچ چیز می داند. این مفهوم یعنی شروع انجام دستیابی و ایجاد یک شرکت یا سازمان ( مقیمی، 1383). «پیتر دراکر» معتقد است کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه شروع می نماید. کارآفرین ارزش ها را تغییر می دهد و ماهیت آن ها را دچار تحول می نماید. همچنین مخاطره پذیر است و به درستی تصمیم می گیری می نماید. برای فعالیت خود به سرمایه نیز دارد ولی هیچگاه سرمایه گذار نیست، کارآفرینی همواره به دنبال تغییر است وبه آن پاسخ می دهد و فرصت ها را شناسایی می کند وکارآفرینی به عقیدهُ دراکر همانا به کار بردن مفاهیم و فنون مدیریتی، استانداردسازی محصول، بکار گیری ابزار ها وفرایند ها و طراحی و  بنا نهادن کار بر پایه آموزش و تحلیل کار انجام شده است. او کارآفرینی را یک رفتار می انگارد نه یک صفت خاص در شخصیت افراد. 
از نظر اقتصاددانان کارآفرین کسی است که ارزش افزوده ایجاد نماید. یعنی اینکه با زمان و انرژی لازم، سرمایه ها را به گونه ای به کار گیرد که ارزش آنها و یا محصولات بدست آمده، نسبت به حالت اولیه اش افزایش یابد. «رابرت هیسریچ» فرایند کارآفرینی را خلق چیزی نو می داند که توام با صرف و  وقت و تلاش بسیار و پذیرش خطرات مالی، روحی و اجتماعی برای به دست آوردن منابع مالی، رضایت شخصی و استقلال است، که نتیجه این فرایند از فعالیت های منظمی حاصل می شود که خلاقیت و نوآوری را به نیاز مندی‌ها و فرصت‌های بازار پیوند می دهد. یا به عبارتی فرایند کارآفرینی تنها خلق محصول یا خدمتی جدید نیست بلکه خلق محصول جدیدی است که متناسب با نیاز های بازار وتقاضای موجود باشد و بتوان آن را به جامعه ارائه نمود(سعیدی کیا، مهدی، 1382). فرد کارآفرین کسی است که توانایی تشخیص و ارزیابی فرصت های کسب و کار دارد و می‌تواند منابع لازم را جمع آوری کرده و از آنها بهره برداری نموده و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی کند (مردیث، 1371). «مک کله لند» تعریف گسترده‌تری از کار آفرینی بیان می کند  و فرایند کارآفرینی را فراتر از شغل و حرفه بلکه یک شیوه زندگی تعبیر می نماید به طوری که خلاقیت و نوآوری، عشق به کار و تلاش مستمر، پویایی، مخاطره پذیری، آینده نگری، ارزش آفرینی، آرمان گرایی، فرصت گرایی، نیاز به پیشرفت، مثبت اندیشی، زیر بنا و اساس زندگی کارآفرینانه می باشد، در این زندگی شکست مفهومی ندارد به جز این که پله ای برای بالا رفتن، موقعیتی برای آموختن، تصور ناقصی از واقعیت، ابهامی که در هدف وجود دارد، واقعه ای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده است، دراین زندگی پول انگیزه ی اصلی و اولیه فعالیت های اقتصادی نیست بلکه معیاری برای سنجش میزان موفقیت فرد محسوب می شود. در زندگی کارآفرینانه هدف اصلی از کار و فعالیت ارضاء حس کنجکاوی، تحقق بخشیدن به آرمان ها، آزاد سازی انرژی های ذهنی و تبدیل آنها به ایده های عملی و نهاتاًٌ خلق ارزش است و همه چیز تحت الشاع آرمان شخصی قرار می گیرد (صمدآقایی، 1380). در مجموع می توان گفت کارآفرینی که منجر به ایجاد رضایتمندی و یا تقاضای جدید می‌شود. کارآفرینی عبارت است ازفرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصت ها (احمد پور، 1387). و به عبارت دیگر فرایند کارآفرینی، فرایندی است که فرد کارآفرین با ایده های نو و خلق و شناسایی فرصت های جدید به معرفی محصول و یا خدمت جدیدی و یا بهبود ساختار تولید، که توام به پذیرش مخاطرات مالی، روانی و اجتماعی و دریافت منابع مالی، رضایتمندی شخصی و استقلال می باشد، مبادرت می ورزد. (سعیدی کیا، مهدی، 1382)

دیدگاه های مختلف نسبت به کارآفرینی و کارآفرین:
اقتصاددانان، روان شناسان، جامعه شناسان و سایر محققین علوم اجتماعی، دیدگاه‌های متفاوتی ازکارآفرینی ارائه داده اند. هرکدام با استفاده ازفرهنگ، منطق و متدولوژی خاص سعی در تعریف آن از منظر رشته خود داشته اند(مرکز کارآفرینی کافمن). به عنوان مثال فیلون گفته است: که هیچ تعریف واحد و مشخصی برای کارآفرینی وجود ندارد و بسیاری از تعاریف در تضاد با یکدیگرند. درسال1998، لو و مک میلان ادعاکردند که تعاریف شفاف و مشخص از کارآفرینی کار را برای محققان تسهیل میسازد. با شروع بکاربیش از 500000 کسب و کار جدید که هر ماهه در آمریکا بوجود میایند و رشد 60 الی 80 درصدی اقتصاد ملی را از راه مشاغل کوچک و زود بازده را به ارمغان میاورد. تعریف کارآفرینی ازلحاظ ماهیت وساختار روشن تر شده و به افزایش رشد اقتصادی کمک میکند. 

دیدگاه اقتصادی:
اقتصاددانان به بررسی اینکه چگونه جامعه منابع کمیاب مانندزمین، نیروی انسانی، موادخام وماشینهارابرای تولیدکالاهاوخدمات تقسیم میکندمی پردازند. 
ریچاردکانتیلون (1680-1734) اولین فردی بود که واژه کارآفرینی رابا الهام ازلغت فرانسوی Entreprendre (که به معنی عهده دار شدن کاری می باشد) را به ادبیات علوم اقتصادی عرضه داشت. او کارآفرین را بعنوان شخصی معرفی میکند که با قیمت ثابت می خرد و با قیمت نامعین می فروشد. از این رو بجای سود بالقوه به ریسک دست میزند. کارآفرین بیشتر از لحاظ فعالیت اقتصادی شناخته می شود تا از لحاظ نوع شخصیت. 
به پیروی از وی "ژان باتیست سی" (1767-1832) کارآفرین به عنوان فردی تعریف میکند که از دانش، قضاوت، مهارتهای مدیریتی، رهبری و توانایی فنی برای حرکت و مبدل کردن منابع اقتصادی کم بازده به منابع پربازده با عوایدی بیشتر استفاده کند. برخلاف کانتیلون، سی درتعریف خود روی حرکت با عدم قطعیت تاکید ندارد. 
فرانک نایت (1921) توجه خود را بر روی کارآفرینی از دیدگاه اقتصادی با تمایزقائل شدن بین مفهوم ریسک قابل پیش بینی و ریسک غیرقابل پیش بینی، معطوف کرد. او کارآفرین را بعنوان فردی تعریف کرد که خواهان ارائه پول و شهرت در انتظار نامعلوم برای دریافت سود نامعلوم و اعتبار و رضایت شغلی از فرایندهای تولید و توزیع است. 
"ژوزف شومپیتر" (1883-1950) که بعنوان پیشرو در زمینه کارآفرینی نام گرفت ادعا مکند "مفهوم کارآفرینی توانایی شکست خط مشی جاری، نابودی ساختارهای موجود و حرکت دادن سیستم به خارج ازدایره تعادل است. " برطبق نظراو، مفهوم کارآفرینی در درک و استفاده بموقع از فرصتها درقلمرو موسسات ظهور پیدا میکند. این ترکیب جدید واقعیتهای موجود اقتصادی را به چالش می طلبد، موسسات و محصولات قدیمی را با انواع بهتر جایگزین می کند و در نتیجه سیستم اقتصادی را به مراحل بالاتری از تعادل می رساند. اوکارآفرین را با نوآوری شناسایی   می کند وآن رابعنوان یک حرکت موقت توصیف می کند نه یک وضعیت ثابت. از نظر او کارآفرینان 5 نوع نوآوری را عهده دار هستند:
1. معرفی نوع تازه یاکیفیت بهتری ازکالا
2. ابداع روش نوینی ازتولید
3. گشایش بازارجدید
4. استفاده عملی ازمنابع برای تامین موادخام یاکالاهای واسطه ای
5.   به انجام رساندن تعدادجدیدی ساختارسازمانی ازصنعت 
برخلاف نظر او از جریان بازار بعنوان تخریب خلاق، کریزنر فرض میکند که کارآفرینان افرادی هستندکه عدم تعادل را در شکل فرصتهای جدید بر طرف می کنند. 

دیدگاه روان شناختی :
روانشناسی شامل مطالعه رفتار و پدیده های ذهنی است. این رویکرد به دنبال شناسایی رفتارها و ویژگیهای شخصیتی که منحصربه کارآفرینان موفق است میباشد. جایی که ویژگی‌ها بعنوان خصوصیات خلقی افرادی که زیاده استوار هستند تعریف می شوند. 
تحقیق "مک کله لند" (1961) ارتباط "توفیق طلبی" با کارآفرینی و بسط معنی آن با توسعه اقتصادی بود. "هنسمارک" (2003) مطالعات روانشناسی زیادی را برای شناسایی ویژگیهای شخصیتی انجام داد. این ویژگیها شامل : درجه سازگاری و تکانش‌گری، استقلال طلبی، نیاز به پیشرفت و وسعت این باور که شخص تا چه حدی نتایج و اتفاقات را نتیجه کنترل فعال خود میداند تا نتیجه سرنوشت. 

دیدگاه جامعه شناختی :
جامعه شناسی ‌مطالعه زندگی اجتماعی دگرگونی اجتماعی و علل و دستاوردهای اجتماعی رفتار انسانی است. امیل دور کیم (1858-1917)، ماکس وبر(1864) و رینلدز(1991) هرکدام عدسی جامعه شناسی را بر روی فعالیتهای انسانی متمرکز کردند. در این رویکرد، گروه و ساختارهای اجتماعی مورد آزمایش قرارگرفتند نه ویژگیهای فردی، تا فعالیتهای گروهی نظیر کارآفرینی را پیش بینی کنند. توسعه دادن کارآفرینی پویا بیشتر بعنوان کارکرد نیروی اجتماعی و ساختارها در نظر گرفته می شود تا اینکه نیازها و ویژگی‌های شخصیتی افراد. 
وبر علاقه مند به تاثیرات تقسیم نابرابر قدرت بود. کارآفرینی میتواند از طریق تجربه و لمس فشارهایی که بوسیله نیروهای تعریف شده اجتماعی از قبیل: انتظارات نقش افراد، پایگاه های طبقه ای، گرایشهای کلی درباره نوآوری تعریف و پیش بینی شود. میزان توسعه یا نوسازی اجتماع شاخصه ی حیاتی است که وابسته به بنیان سازمانها بویژه سازمانهای اقتصادی با اهداف محدود است. 
بنابراین واضح است که هیچ تعریف جامع و مانعی ازکارآفرینی وجود ندارد. اما برای درک بهتر مفهوم کارآفرینی، به تعدادی از تعاریف صاحبنظران کارآفرینی از این مفهوم اشاره میکنیم :
همانطور که گفتیم برای اولین بار ریچارد کانتیلون، در سال 1775 واژة کارآفرین را به ادبیات اقتصادی معرفی نمود(احمدپور، 1378). واژه کارآفرینی معادل واژه انگلیسی Entrepreneurship  است که در نیم قرن اخیر در جهان غرب و در چند سال اخیر در ایران رواج یافته است. کارآفرینی رویکرد نوینی به سازندگی، ایجاد کسب و کار، خلاقیت، نو آوری و توسعه پایدار ملی است که توجه ویژه دانشگاه‌ها و موسسات بزرگ علمی و رشته های مختلف دانشگاهی (فنی مهندسی، مدیریت بازرگانی و اقتصادی و... ) را به خود معطوف داشته و به خوبی از عهده تحلیل روندهای توسعه پایدار کشور برآمده است. از کارآفرینی به عنوان موتور محرک توسعه اقتصادی که سبب ساز و حرکت ساز توسعه و رشد کشور شده است یاد می کنند. بسیاری از کشورها مانند چین، ژاپن، کره، ترکیه، مالزی، تایوان و سنگاپور از وجود برنامه های جامع توسعه کارآفرینی بهره‌مند شده‌اند. با توجه به سوابق تاریخی و قدرت و انسجام تحلیل ها و مدل های کارآفرینی می‌توان به این یقین رسید که کارآفرینی راهکار اساسی و به قول شومپیتر موتور توسعه است. اگر ما به عنوان کشوری صنعتی و در حال رشد به توسعه ملی پایدار می اندیشیم، باید به مسائل ملی و جهانی از رویکرد و نظر کارآفرینی بنگریم و به پرورش و توسعه کارآفرینان به ویژه در نسل جوان همت گماریم(احمدپور، 1383). یکی از تعاریف اشتباه و مصطلح که تا کنون برای واژه کارآفرینی ارائه شده است، " ایجاد اشتغال " است. در حالی که رسالت کارآفرینی با ایجاد کار و اشتغال تفاوت دارد و حوزه وسیع‌تری را در بر می‌گیرد. در بین تعاریف ارائه شده از طرف دانشمندان علم مدیریت، کارآفرینی فرایندی است که طی آن محصول یا خدمت جدید با نوآوری و خلاقیت به بازار ارائه شود و این کسب و کار مدام در حال رشد و ترقی باشد

منابع:http://mrsadi.ir/،http://www.e-modiran.com/،http://www.msis.ir/

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 14
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 55
  • بازدید ماه : 55
  • بازدید سال : 1,450
  • بازدید کلی : 10,867